Wednesday, December 28, 2016

کافه امشب چقدر بی روح است !!!!


کافه امشب چقدر بی روح است
صندلی ها خمار یک نفرند
باز از یاد برده بود این را
مردها از تبار یک نفرند
.
باز کیهان بدست میگیرد
باز عمدا دروغ میخواند
از گلستان بدون ابراهیم
غزلی بی فروغ میخواند
.
بغض دارد عجیب دلتنگ است
خوشبحال همین دوشنبه پیش
خوشبحال پیاده رو قلهک
خوشبحال سه شنبه شب تجریش
.
می رود تاکه قصه ی شب را
در دلش با خودش مرور کند
تا که ته مانده های رابطه را
از سرش هرچه هست دور کند
.
سرنوشت گناه تنهاییست
عشق تاوان آدمیزاد است
عشق ممنوعه سیب گاز زده است
عشق ممنوعه شمع در باد است

No comments:

Post a Comment