Thursday, June 28, 2012

مصاحبه مسیح علی‌نژاد با خانواده یاشار خامنه

گفتگو با یاشار خامنه وبلاگ نویس در رابطه با دستگیری پدرش در ایران 28/06/2012

بسیجیان از نوع اراذل و اوباش




بسیجیان( از نوع اراذل و اوباش!) با صدای رسا اعتراض شدید خود را به عملکرد هنجارشکنانه و ضدارزشی معاونت سینمایی اعلام ميكنند!...
خبرگزاري مهر نوشت؛
بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) با انتشار بیانیه‌ای خطاب به ریاست سازمان سینمایی تأکید کرد: لازم است هرچه سریعتر در صورت عدم توانایی در مدیریت این معاونت مهم و تاثیرگذار این سنگر مهم را به فردی دیگر تحویل دهید.

سخنان استاد بهرام مشیری در باره رضا پهلوی

Thursday, June 21, 2012

فعالیتهای لابی مماشات در آمریکا - 15 ژوئن 2012


۶ قلاده شیر و خرس در خیابان‌های مشهد

Ayatollah Takandi-Qazvin-Zan...!!!!!!! Listen

یادم باشه دست به این زنای دست چندم بسیجی و پاسدار و آخوند نزنم


http://soundcloud.com/ba2k/ayatollah-takandi-qazvin-zan


Webcam video from Jun 21, 2012 11:33:53 AM


Apple Customer Denied selling iPad to Iranians..!!!!!


همزمان با حضور محمود احمدی نژاد در برزیل، فعالان مدنی و برخی ازمردم به حضور رییس جمهوری ایران در آن کشور اعتراض کردند


کارهای استاد هاشمی از پناهجویان کرد ایرانی در نروژ. با زمینه های سیاسی و انتقادی از رژیم جمهوری اسلامی

Tuesday, June 5, 2012

Iranian women talk about gender roles after the revolution, Documentary..

Free Hosein Ronaghi Maleki


مصاحبه باور نکردنی شاهین نجفی با مجله اشپیگل: شاهین نجفی پسر نوجوان بسیار مومنی که قرار بود در ۱۴ سالگی قاری قرآن شود و در ۳۲ سالگی متهم به ارتداد شد!


((مصاحبه باور نکردنی شاهین نجفی با مجله اشپیگل: شاهین نجفی پسر نوجوان بسیار مومنی که قرار بود در ۱۴ سالگی قاری قرآن شود و در ۳۲ سالگی متهم به ارتداد شد!))

اشپیگل : آقای نجفی شما حالا نزدیک به 3 هفته است که پنهان شده اید. با زندگی روزمره چه می کنید ؟

نجفی : من میخونم ، مینویسم ، گیتارم رو با خودم دارم. من به تهدید اصلا فکر نمیکنم.
اشپیگل : آیا کسی شما رو ملاقات کرده ؟
نجفی : نه ، هیچکس. فقط مدیر برنامه هام و آقای Wallraff.
اشپیگل : شما در آلمان ازدواج کردید. برخورد خانواده شما با این شرایط چه بود ؟
نجفی : دشواره ، ترجیح میدم بیشتر در این مورد حرف نزدم.
اشپیگل : آیا با خانواده تان در ایران تماسی گرفته اید ؟
نجفی : با چند تا از دوستانم تماس داشتم. اونها مشکلی خاصی نداشتن. مادر من قضیه رو فهمیده، اون خیلی پیره.
اشپیگل : پدر شما چه کار کرده است ؟
نجفی : پدر من وقتی 5 سالم بود مرد. اون برای پلیس کار میکرد.
اشپیگل : کجا بزرگ شدید ؟
نجفی : در بندر انزلی ، شهری در شمال ایران.من یه فروشگاه سازهای موسیقی بین سالهای 2000 تا 2004 داشتم و بعدش ایران رو ترک کردم.
اشپیگل : چگونه وارد عرصه موسیقی شدید ؟
نجفی : من برای تبدیل شدن به یه قاری حرفه ای قرآن آموزش میدیدم. از سن 14 تا 18 سالگی.این درگیری باعث شد من هارمونی زبان عربی، تکنیک تنفس و تمام
چیزهایی که لازم بود رو یاد بگیرم و البته این مسئله مطالعه قرآن رو هم برام پیش آورد.
اشپیگل : شما شیفته ی این شده بودید ؟
نجفی : من آدم بسیار مومنی بودم تا اینکه یکروز قرآن رو با صدای یک مصری در مسجد شنیدم. این موسیقی عمیقا منو به خودش فرو برد و اشکم رو جاری میکرد.یه
پسر بچه ای اونجا بود ازش پرسیدم این چه موسیقی هست و اون به من گفت.طول نکشید که که من دوباره به چنین موردی خوردم.
اون در جنوب آلمان زندگی میکرد،گیتار میزد و پینک فلوید گوش میکرد.من دریافتم که علاقه و اشتیاقم به خوندن قرآن مسیری است که به پایان خودش رسیده.
اشپیگل : پس شما برای مطالعه به دانشگاه رفتید.
نجفی : بله ، جامعه شناسی. البته من درسم رو تموم نکردم. در درجه اول بخاطر اینکه اون جامعه شناسی اسلامی بود و من نمیتونستم از دگماتیسم ( اصول فلسفی
) اونجا چیزی بگم. این یه علم نبود ، طوری که در غرب هست. بعدش منو از دانشگاه اخراج کردن پس من تصمیم گرفتم برم ارتش، جایی که من ایمان و اعتقادم رو از
دست دادم.
اشپیگل : چه اتفاقی افتاد ؟
نجفی : تا اون موقع من یک جوان آرمانگرا بودم ، در جهان شعر و اندیشه زندگی میکردم.من فکر میکردم زندگی همه چیز در مورد هنر و فلسفه بود.در ارتش بود که
ناگهان زندگی واقعی رو پیدا کردم.
اشپیگل : شوک واقعیت ؟
نجفی : کاملا ، تقریبا تمام سربازان هم دوره من از کلاسهای پایین تر اومده بودن. من برای اولین بار آدمایی رو دیدم که تلاش میکردن تا زنده بمونن و هیچ چیزی
نداشتن.داستان اینطور افراد تکان دهنده بود. بعضی از اونها مجبور بودن برای مقابله با مواد مخدر بجنگن و بعضی هم مجبور بودن تو این راه همسر خودشون رو
بفروشن.
اشپیگل : چه زمانی بود ؟
نجفی : در سال 1999. سربازی من 21 ماه طول کشید. خانواده من فکر میکردن وقتی برم سربازی کمی معقول تر و آروم تر میشم اما من همیشه در هر چیزی که
انجام میدادم افراطی بودم چه به عنوان یه آدم معتقد و مومن و چه به اصطلاح نا باور .وقتی از سربازی برگشتم بیشتر از همیشه فهمیدم که چقدر بی عدالتی در ایران
وجود داره . گفتن این بی عدالتی مهمترین چیز برای فقرایی بود که از عدالت اجتماعی برخوردار نبودن.
اشپیگل : چرا ایران رو ترک کردی ؟
نجفی : بعد از سربازی من با گروهی مشغول کار در سبک موسیقی پاپ غربی شدم ، ولی اولش ما فقط با آلات موسیقی کار میکردیم چون مشکلی رو برای ما مقابل
مسئولین پیش نمیاوردن.پس من در گروهی بودم که آهنگهایی از Gypsy Kings رو میخوند که اونها هم ممنوع نشده بود و به این طریق اجازه کار داشتیم. اما با شروع
سال 2003 من اولین آهنگ خودم رو نوشتم و خوندم. و به سرعت سرویسهای اطلاعاتی رو پشت خودم دیدم.در نوامبر 2004 من آخرین کنسرتم رو اجرا کردم و از طریق
ترکیه به آلمان فرار کردم.چون من به 3 سال زندان و 100 ضربه شلاق برای یکی از آهنگام محکوم شده بودم.
اشپیگل : چرا آلمان ؟
نجفی : این برگرفته از علاقه ی اولیه من به ادبیات و فلسفه آلمان بود.به عبارت دیگه فرهنگ نزدیک آلمان هم بود و اینکه ایرانی های تبعیدی زیادی هم در آلمان زندگی
کرده بودند.
اشپیگل : این برای یک هنرمند آسان نیست که در تبعید زندگی کند. شما مخاطبان قدیمی خود را از دست داده اید و حالا مخاطبان جدید هم نمی شناسید.
نجفی : من تفننی کارم رو شروع کردم و آخرش به رپ رسیدم.من واقعا موسیقی هیپ هاپ رو دوست نداشتم، مبتذله و فرهنگ پایینی توش هست، مخصوصا رپرهای
گانگستری چیزی من اصلا ازشون خوشم نمیاد. اما در همین حال ، رپ یه زبان ساده، مستقیم و کلامی قوی هست.
اشپیگل : پس نباید برای شما واکنش ها به آهنگ نقی خیلی سورپرایز کننده باشه، جایی که شما یه امام رو که برای شیعیان بزرگ و مقدس هست به پرده بکارت،
فساد و سکس قسم می دهید. کاور آهنگ گنبد مسجد را به شکل یک پستان نشان می دهد و بالای آن یک پرچم رنگارنگ در حال وزش است.شما از این بیشتر نمی
توانستید تحریک آمیز تر باشید.
نجفی : برای من کاملا روشن بود که رژیم رو تحریک میکنه. این کاور در میان چیزهای دیگر، اشاره به ازدواج موقت در ایران دارد که توسط ملاها گاهی حتی برای چند
ساعت صورت میگیرد و منبع درآمدی برای آنها حساب می شود. و پرچمی که بر فراز گنبد قرار گرفته نمادی از مجازات مرگ برای هم جنسگرایان است که در لباس دین
توسط رژیم انجام می شود. با این وجود واکنشی شدید تر از این انتظار نمی رفت.
اشپیگل : اینجا در شعر شما بذله گویی هایی هم دیده می شود.
نجفی : بله ، من طنز پرداز هم هستم و قدرت هم طنز رو دوست نداره.
اشپیگل : با این حساب سلمان رشدی هم میتوان یک طنز پرداز نام برد.
نجفی : بنیادگرایان نمی تونند شوخی و طنز رو قبول کنن. همیشه. اونها میخوان ما اطاعت کورکورانه کنیم،طوطی وار هر چیزی که اونا میخوان رو انجام بدیم و محذورات
اونا رو قبول کنیم.
اشپیگل : در آهنگ نقی شما عکسی از ایران را در قالب یک جامعه کاملا فاسد کشیده اید.
نجفی : و اینکه چطوریه. یه مثال: با توجه به حجاب چند چیز برای زنها در صورتشون باقی میمونه که خیلی مهمه. مثلا ابروها: حتی یه دختر کم سن و سال هم ابروهای
خودش رو تاتو میکنه. در این کشور حوزه های خصوصی و دولتی کاملا از هم جدا هستن.هیچ چیزی در ملاء عام مجاز نیست در صورتی که همه چیز پشت درهای بسته
مجاز هست.
اشپیگل : مردم آهنگهای شما رو کجا گوش میدن ؟
نجفی : البته در خفاء .
اشپیگل : پس چگونه آهنگهای خود را در ایران عرضه می کنید ؟
نجفی : زمانی که یه آلبوم جدید منتشر میشه شما میتونید همه جا اونو از طریق اینترنت بخرید به جزء ایران. به همین علت ما به مردم پیشنهاد میدیم که آهنگها رو از
طریق وبسایت ها آزادانه دانلود کنن. مردم میتونن آهنگها رو روی موبایل هاشون گوش بدن.
اشپیگل : آیت های بزرگ ایران بیشتر مسن و سالخورده هستند، در صورتی که بیشتر جمعیت کشور ایران را جوانان تشکیل می دهند. آیا درگیری با شما درگیری با نسل
جوان است ؟
نجفی : در نگاه اول بنظر همینطوره. به اعتقاد من، هر چند آیت های بزرگ مورد استفاده هم قرار میگیرن. اینجا تعداد زیادی پیرمرد وجود داره که زندگی کردن رو
فراموش کردن و آرمانها، منافع و آرزوهای جوانان ایرانی رو لمس نمیکنن. من شرط میبندم که آنها هرگز آهنگ منو نشنیدن، اونها فقط کلاسهای درسشون و جایی که
آموزش میدن رو میشناسن. من در مورد چیزی دارم حرف میزنم که میدونم. من خودم وقتی جوان بودم اونجا بودم. من به سخنرانی ها گوش دادم، به آیت الله مکارم
شیرازی ...
اشپیگل : کسی که برای اولین بار فتوایی با اسم شما رو صادر کرد.
نجفی : بله ، کسی که وقتی من نوجوان بودم به سخنانش گوش میدادم !
اشپیگل : کسی که به نظر شما به عنوان یه آیت الله بزرگ مورد استفاده قرار میگیره ؟
نجفی : درک ایران به این سادگی نیست. هر چند این نوعی از حکومت استبدادی حساب میشه اما اونها مرکز کنترل نیستن. اینجا نیروهای زیادی به صورت موازی دارن
کار میکنن، ارتش، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، روحانیت و دولت. همه ی اونها یه ترس مشترک رو در دل جوانان ایرانی کاشتن.این کاملا مشخصه که چرا اونها از من
تصویر یه دشمن رو ساختن. کنترل از راه دور ! این ایده ای هست که اونها توجه ها رو از بسیاری از فعالان حقوق بشر، روشنفکران، نویسندگان،خوانندگان و ... دور کنن و
به زندان بندازن.
اشپیگل : در سیاست به چه چیزی اعتقاد دارید ؟
نجفی : من به آزادی معتقدم، من به جهانی بدون مرز معتقدم. اما این ایده آل هست، پس از نظر علمی من به یه دولت سکولار که در اون مذهب نقش کوچیکی رو داره
اعتقاد دارم.در دسته بندی های غربی، من احتمالا Social Democratic Pragmatist رو با گرایش آنارشیستی میخوام.به نظر من مهمترین عنصر دموکراسی، حمایت از
اقلیت هاست.
اشپیگل : آیا یک فتوا میتواند تجدید نظر شود ؟
نجفی : این هرگز قبلا اتفاق نیفتاده. آیت الله های بزرگ باور دارن که اونها حقیقت مطلق رو در اختیار دارن و به همین خاطر از خطا به دور هستن.
اشپیگل : آیت الله امجد که هم اکنون در تبعید زندگی میکند این حکم فتوا علیه شما را محکوم کرده اند.آیا شما متحدی فراتر از طرفداران خود دارید ؟
نجفی : اینجا هزاران نفر از اونها وجود دارن که بر روی اینترنت حرف میزنن و منو تشویق میکنن که تسلیم نشم.
اشپیگل : آیا شما وحشتی ندارید که باید مدتی طولانی را به صورت مخفی زندگی کنید ؟
نجفی : بله ، البته. من یه موزیسین هستم و باید کارم رو بکنم.من نمیتونم تسلیم بشم. من حتی شجاع تر شدم.ما میدونیم که تعداد زیادی دشمن داریم.نه تنها در
ایران.اما این مهم نیست. آینده متعلق به ماست.من فکر میکنم که هنر یک نیرویی هست که میتونه دنیا رو تغییر بده.
اشپیگل : این سخنان عالی هستند.
نجفی : شب گذشته من یه ویدئو رو در اینترنت دیدم. دو تا مردی که نقاب زده بودند منو تهدید میکردن، به زبان فارسی اما با لهجه افغانی. اونها سوال میکردن. چرا تو به
اعتقادات ما توهین کردی؟ ما پیدات می کنیم. مهم نیست کجا پنهان شدی، هیچ کجا امنیت نداری. و بعدش اونها به آلمانی صحبت کردن. شاید اونها در آلمان زندگی میکنن
یا اینجا بزرگ شدن.من باید چیکار کنم ؟ تسلیم بشم؟ اظهار پشیمانی کنم ؟ من اینکارو نخواهم کرد. من به تاریخ باور دارم. ما به زمان احتیاج داریم.زمان میبره تا
چیزهایی تغییر کنه اما این اتفاق خواهد افتاد.
اشپیگل : آقای نجفی ، برای این مصاحبه از شما سپاسگذاریم
ترجمه از ارسلان گلی منبع: صفحه فیسبوک شاهین نجفی

Sunday, June 3, 2012

بازجويی و آزار خانواده های کارکنان راديو فردا

به سعید مرتضوی تفهیم اتهام شد



جناب آقای رضا پهلوی گرامی.

هر از گاهی برنامه های مفرح و سرگرم کننده ای از جانب طرفداران شما به قاطبه مردم ایران عرضه می شده است. و البته از حق نگذریم تلاش خستگی ناپذیر دوستدارانتان در دروغ گفتن و بزرگ کردن بادکنکی شما مثال زدنی ست.
آخرین مورد این دروغ بازی های سی ساله حضور شما در دادگاه بین ابلمللی لاهه بود.
شاید شما نیز مانند من تا قبل از توضیحات دوست عزیزم آقای حسن بهشتی پور، اطلاع کافی نداشتید که در لاهه اصولا چه دادگاه هایی وجود دارد. بنابراین خالی از لطف ندیدم آن ها را برای شما نیز برشمرم که در دروغ بعدی رعایت فرمایید و کمتر به شعور مردم ایران توهین کنید:

دادگاه لاهه در شهر لاهه هلند فقط یک اسم مشترک برای چند دادگاه مختلف بین المللی است.

اول دادگاه بین المللی لاهه که کارش رسیدگی به شکایت دولتها از یکدیگر است یعنی فقط به شکایت یک کشور عضو سازمان ملل علیه یک کشور دیگر رسیدگی می کند کارش رسیدگی به شکایت اشخاص از دولتها نیست.

دوم دیوان داوری بین المللی لاهه است که کارش داوری کردن بین اختلاف های کشورها است به شرطی که هر دو طرف دعوا صلاحیتش را برای داوری کردن به رسمیت بشناسند این دیوان در کنار دادگاه بین المللی لاهه است اما کارش کاملا متفاوت است کشوری را محکوم نمی کند بلکه فقط به اختلاف ها رسیدگی می کند و رای صدار می کند.

سوم دادگاه بین الملی جنایتکاران است این دادگاه در شهر لاهه است اما ساختمان آن در فاصله چندین خیابان دورتر از ساختمان دادگاه بین المللی لاهه است . از لحاظ ساختاری هم کاملا مستقل از سازمان ملل است در صورتی که دادگاه بین لمللی و دیوان هر دو یکی از ارکان های اصلی سازمان ملل هستند . دادگاه بین المللی جنایتکاران کارش رسیدگی به جرایم افراد است . این دادگاه بر اساس پیمان رم در سال 1998 بوجود امده و بودجه آنرا اعضا می دهند . این دادگاه فقط به جنایت کسانی رسیدگی می کند که اولا محل انجام جنایت آنها در کشوری باشد که عضو پیمان رم باشد یا فرد جنایتکار تبعه کشوری باشد که پیمان رم را امضاء کرده است و یا شورای امنیت سازمان ملل حکم برای محامه ان صادر کند در ضمن این دادگاه فقط به جنایاتی رسیدگی می کند که از سال 2001 به بعد که این دادگاه رسمیت یافته است ، اتفاق افتاده است یعنی به جنایت هایی که قبل از سال 2001 بوده کاری ندارد.

چهارم دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایت یوگسلاوی سابق است که این دادگاه هم زیر نظر شورای امنیت بوجود امده و مثل دادگاه ویژه جنایتکاران رواندا کاملا مستقل از هر سه دادگاه دیگری است که توضیح دادم کار انها هم محکمه افرادی است که در یوگسلاوی سابق در جنگ ساهای 1991 تا 1995 مردم بدبخت را قتل عام کرد ه اند تا کنون ادم هایی مثل میلوسویج و کارازیچ و ملادیچ وسایر جنایتکاران را محامه کرده است.

پنجم دیوان رسیدگی به اختلاف های ایران و امریکا است که از سال 1980 تاکنون یعنی 32 سال است در لاهه هلند با خرج پول هنگفت از جیب مردم ایران و امریکا پنجاه پنجاه به اختلاف های دو کشور بر اساس بیانیه الجزیره رسیدگی می کنند این دیوان 9 قاضی دارد که سه نفر ایرانی سه نفر آمریکای و سه نفر بین المللی غیر ایرانی و غیر امریکایی هستند همینطوری حقوق می گیرند و معلوم نیست چرا این پرونده نحس را تمام نمی کنند این دیوان هم در یک ساختمان شیک چند خیابان ان طرف تر از دیوان بین الملی قرار دارد و هیچ ربطی هم به چهار دادگاه دیگر ندارد.

رادیو اتحاد: برنامه به سوی سازماندهی - برنامه شماره 96