نگاهی به زندگی اکبر خوشکوش یکی از عناصر امنیتی نظام
[ ایرج مصداقی]
خوشکوش یکی از چماقداران و اراذل و اوباش نازیآباد بود که پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ در پوشش مأمور کمیته، «برادران مکتبی» و «امت حزبالله»، به هواداران گروههای سیاسی که مشغول فروش نشریه و یا پخش اعلامیه بودند حمله میکرد و ضمن ضرب و شتمشان، بساط کتابفروشی آنها را به هم میزد.
وی به خاطر خوی جنایتکارانهای که داشت پس از ۳۰ خرداد با توجه به حضورش در گروه ضربت کمیته منطقهی ۱۲ و همراهی با اسی تیغزن و ارتباط نزدیکش با اوین قدرتی به هم زد و به «یکهبزن» نازیآباد تبدیل شد. در این دوره نام او در محله نازیآباد با دستگیری و شکنجه و کشتار عجین شده بود و چرخبازیگر به گونهای در یک نقطه سرنوشت من و او را به هم گره زد. او حکم صیاد را یافت من صید را. او شکنجهگر شد و من زندانی. او غالب و من مغلوب. داستان چند روزی را که «میهمان» او بودم در کتاب «نه زیستن نه مرگ» آوردهام. اما عاقبت او نیز مزهی دستگیری و شکنجه را چشید تا بفهمد که بیخود قائم مقام فراهانی نسروده بود که «روزگار است آنكه گه عزت دهد گه خوار دارد، چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد».
Read the whole story:
http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=368
No comments:
Post a Comment