در گورستان مرکزی وین آرمیده است. ایران و فرهنگش را چنان خوب میشناخت که وصیت کرد بر سنگر قبرش ترجمۀ این بیت سعدی را بنویسند: «خدا گر ز حکمت ببندد دری/ ز رحمت گشاید در دیگری». شاید بتوان او را پایهگذار پزشکی مدرن در ایران دانست، پزشکی اتریشی که به خواست امیرکبیر به ایران آمد و در دارالفنون پزشکان ایرانی تربیت کرد: یاکوب پولاک.
وقتی در ۱۸۵۱ از راه دور اتریش به تهران میآمد به شدت بیمار شد. از درد مرگ را پیش چشم میدیدم اما مجبور بود با آن حال هر روز سوار بر اسب مسیری بپیماید. در نزدیکی تهران بیماری بر او غلبه کرد و از اسب بیهوش به زمین افتاد. خود تعریف میکند وقتی ساربان او را بیدار کرد، فهمید هر چه پول داشته در خواب از او دزدیدهاند. میخواستند پولهایش را پیدا کنند، اما جواب داده بود: «شک دارم زنده به تهران برسم. پس به پول چه احتیاجی دارم. اما اگر اتفاقات بر خلاف پیشبینی من باشد در آنجا هر چه احتیاج دارم به دست خواهم آورد.»
اما او زنده ماند و به تهران رسید. سه پزشک غربی روی هم به مدت نیمقرن در ایران نقش مهمی داشتند و نامشان به نیکی مانده است: اول دکتر ارنست کلوکه، پزشکی فرانسوی که ابتدا پزشک محمدشاه قاجار بود و بعد هفت سال (تا هنگام مرگش در ۱۸۵۵) پزشک ناصرالدینشاه بود. پس از او دکتر پولاک که پیشتر به ایران آمده بود جایش را گرفت. پس از پولاک نیز دکتر طولوزان فرانسوی به ایران آمد و سی سال پزشک ناصرالدین شاه بود. از این سه پزشک، دکتر کلوکه و دکتر طولوزان در گورستان دولاب تهران آرمیدهاند. (پس از طولوزان نیز دکتر فُوریۀ فرانسوی سه سال طبیب دربار بود.)
درست صدوهفتاد سال پیش، در شمارۀ ۹۹ روزنامۀ وقایع اتفاقیه، دوازدهم ربیعالاول ۱۲۶۹ (سوم دی ۱۲۳۱ شمسی) نوشته است:
«اولین کالبدگشایی (اُتوپسی) در ایران به وسیلۀ دکتر پولاک... روی جنازۀ یک نفر اروپایی که مظنون به مرگ بر اثر جنایتی بود انجام گرفت... نخستین بیهوشی و نخستین عمل جراحی برای بیرون آوردن سنگ مثانه در همان زمان انجام شد.»
در شمارۀ دیگری از وقایع اتفاقیه در بارۀ دکتر پولاک مینویسد:
«معلم علم طب و جراحی عالیجاه موسیو پولاک... [است]. بیست نفر شاگردان اوست و در کمال نظم و خوبی تحصیل مینمودند تا اینکه علم تشریح را که در سایر مدارس دول خارجه... در یک سال تحصیل مینمایند، [اینجا] در سه ماه فارغ شدند ...»
ادامه متن از اسلاید پنجم
(منبع اصلیام: «سفرنامۀ پولاک»، ترجمۀ کیکاوس جهانداری بود.)
وقتی در ۱۸۵۱ از راه دور اتریش به تهران میآمد به شدت بیمار شد. از درد مرگ را پیش چشم میدیدم اما مجبور بود با آن حال هر روز سوار بر اسب مسیری بپیماید. در نزدیکی تهران بیماری بر او غلبه کرد و از اسب بیهوش به زمین افتاد. خود تعریف میکند وقتی ساربان او را بیدار کرد، فهمید هر چه پول داشته در خواب از او دزدیدهاند. میخواستند پولهایش را پیدا کنند، اما جواب داده بود: «شک دارم زنده به تهران برسم. پس به پول چه احتیاجی دارم. اما اگر اتفاقات بر خلاف پیشبینی من باشد در آنجا هر چه احتیاج دارم به دست خواهم آورد.»
اما او زنده ماند و به تهران رسید. سه پزشک غربی روی هم به مدت نیمقرن در ایران نقش مهمی داشتند و نامشان به نیکی مانده است: اول دکتر ارنست کلوکه، پزشکی فرانسوی که ابتدا پزشک محمدشاه قاجار بود و بعد هفت سال (تا هنگام مرگش در ۱۸۵۵) پزشک ناصرالدینشاه بود. پس از او دکتر پولاک که پیشتر به ایران آمده بود جایش را گرفت. پس از پولاک نیز دکتر طولوزان فرانسوی به ایران آمد و سی سال پزشک ناصرالدین شاه بود. از این سه پزشک، دکتر کلوکه و دکتر طولوزان در گورستان دولاب تهران آرمیدهاند. (پس از طولوزان نیز دکتر فُوریۀ فرانسوی سه سال طبیب دربار بود.)
درست صدوهفتاد سال پیش، در شمارۀ ۹۹ روزنامۀ وقایع اتفاقیه، دوازدهم ربیعالاول ۱۲۶۹ (سوم دی ۱۲۳۱ شمسی) نوشته است:
«اولین کالبدگشایی (اُتوپسی) در ایران به وسیلۀ دکتر پولاک... روی جنازۀ یک نفر اروپایی که مظنون به مرگ بر اثر جنایتی بود انجام گرفت... نخستین بیهوشی و نخستین عمل جراحی برای بیرون آوردن سنگ مثانه در همان زمان انجام شد.»
در شمارۀ دیگری از وقایع اتفاقیه در بارۀ دکتر پولاک مینویسد:
«معلم علم طب و جراحی عالیجاه موسیو پولاک... [است]. بیست نفر شاگردان اوست و در کمال نظم و خوبی تحصیل مینمودند تا اینکه علم تشریح را که در سایر مدارس دول خارجه... در یک سال تحصیل مینمایند، [اینجا] در سه ماه فارغ شدند ...»
ادامه متن از اسلاید پنجم
(منبع اصلیام: «سفرنامۀ پولاک»، ترجمۀ کیکاوس جهانداری بود.)
No comments:
Post a Comment