Wednesday, March 30, 2011
Tuesday, March 29, 2011
دولت سوریه استعفا کرد
بشار اسد رییس جمهور سوریه با پذیرش استعفای دولت، محمود ناجی عطری را به عنوان نخست وزیر موقت این کشور منصوب کرده است.
پیشتر و به دنبال بیش از یک هفته نا آرامی، تلویزیون دولتی سوریه اعلام کرده بود که دولت این کشور استعفا داده است.
محمود ناجی عطری که از سوی آقای اسد به عنوان نخست وزیر موقت سوریه منصوب شده، نخست وزیر دولت مستعفی سوریه بود.
ناظران معتقدند انتصاب مجدد آقای عطری احتمالا موجب ناخوشنودی مخالفان در سوریه خواهد شد.
انتظار می رود ترکیب دولت آینده سوریه در چند روز آینده مشخص شود.
گزارش های پیشین حاکی بود که بشار اسد رییس جمهور سوریه در واکنش به نا آرامی های یک هفته گذشته این کشور که موجب کشته شدن ده ها نفر شده، در روزهای آینده یک رشته برنامه های اصلاحی را اعلام خواهد کرد.
این اصلاحات از جمله احتمالا شامل لغو وضعیت فوق العاده است که نزدیک به پنجاه سال از به اجرا گذاشته شدن آن می گذرد.
به گفته خبرنگار بی بی سی، بسیاری در سوریه امیدوارند که به دنبال اعلام برنامه اصلاحات رئیس جمهوری، وضع این کشور آرام شود.
تظاهرات طرفداران بشار اسد
پیشتر ده ها هزار نفر از مردم در حمایت از بشار اسد رییس جمهوری این کشور، در مرکز دمشق دست به تظاهرات زده بودند.
تظاهر کنندگان با سر دادن شعارهایی مانند 'خدا، سوریه، بشار اسد' به حمایت از رییس جمهور سوریه پرداختند.
خبرگزاری آسوشیتد پرس گزارش داده که مدارس امروز در سوریه تعطیل بودند و به کارمندان بانک و سایر کارکنان دولت نیز برای شرکت در راهپیمایی امروز دو ساعت مرخصی داده شده است.
انتظار می رود مشابه این تظاهرات، که با فراخوان دولت سوریه برگزار شده، در سایر شهرهای این کشور نیز برگزار شود.
Monday, March 28, 2011
Sunday, March 27, 2011
Saturday, March 26, 2011
پاسداران ایران توسط تظاهرکنندگان سوریه دستگیر شدند
منابع خبری عرب زبان فاش ساختند که شماری از اعضای سپاه پاسداران ایران که در کشتار تظاهرکنندگان سوریه در شهر "درعا" دست داشته اند، توسط مردم ناراضی این کشور اسیر شده اند. شاهدان عینی گفته اند که شماری از اعضای واحدهای قدس سپاه پاسداران ایران که در حمله به تظاهرکنندگان مسجد العمری در "درعا" شرکت داشته اند توسط ناراضیان دستگیر شده اند. به گفتۀ شاهدان عینی، دستگیر شدگان همگی فارسی زبان بوده و لباس های سیاه بر تن داشته اند. شماری دیگر از پاسداران که بر روی بام های موضع گرفته و به سوی تظاهرکنندگان "درعا" تیراندازی می کردند توسط مردم ناراضی به اسارت درآمده اند. تنها در تیراندازی های روز چهارشنبه به سوی تظاهرکنندگان "درعا" دستکم صد تن از مخالفان کشته شدند. در روزهای گذشته، سازمان و احزاب مخالف در سوریه خبر داده بودند که صدها نفر از اعضای سپاه پاسداران ایران برای سرکوب تظاهرات اعتراضی مردم سوریه وارد این کشور شده اند و عمدتاً در شهر "درعا" کانون اصلی اعتراض ها مستقر شده اند. همین منابع گفته بودند که رژیم بشار اسد از شبه نظامیان حزب الله لبنان نیز که از سوی حکومت تهران پشتیبانی مالی و نظامی می شوند برای سرکوب مخالفان در سوریه کمک گرفته است. برای رژیم اسلامی ایران، سرنوشت رژیم بشار اسد اهمیتی حیاتی دارد. سوریه تنها متحد جمهوری اسلامی ایران در منطقه است که با برخورداری از نفت و گاز مجانی ایران در سه دهۀ اخیر دست رهبران تهران را در تسلیح حزب الله لبنان و دیگر سازمان های اسلامگرای افراطی در سرزمین های فلسطینی باز گذاشته است. سقوط بشار اسد این اهرم نفوذ را از رژیم اسلامی ایران در منطقه خواهد گرفت و بر تنگناهای سیاسی آن در داخل و در سطح منطقه خواهد افزود. گفتنی است که رسانه های رسمی جمهوری اسلامی کمترین سخنی در مورد تظاهرات سراسری مخالفان در سوریه نمی گویند، در حالی که رهبر جمهوری اسلامی مدعی پشتیبانی از قیام های مردم مصر و تونس و بحرین است و آنها را نشانۀ بیداری اسلامی در منطقه می داند. رهبران آمریکا بارها پشتیبانی آیت الله خامنه ای و دیگر مقامات جمهوری اسلامی را از قیام های خاورمیانه ریاکارانه دانسته و گفته اند : تنها معیار حقیقت در ادعای رهبران تهران این است که اولاً به مردم ایران اجازۀ برگزاری تجمعات آزاد را بدهند و ثانیاً هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی این کشور را آزاد کنند.
Friday, March 25, 2011
Tuesday, March 22, 2011
Monday, March 21, 2011
Sunday, March 20, 2011
Saturday, March 19, 2011
برای سال جدید گوشت خریدهای؟
«شما شکمتان سیر است که این حرفها رو میزنید. یک قدم بیایید جنوب شهر، حول و حوش قلعه مرغی، خانی آباد، مثل ما زیادند. گوشت که سهل است نان هم ندارند بخورند.» «من تا بحال ماهی نخوردهام. مادرم همیشه از سبزی پلو ماهی شب عید برایمان گفته اما هیچ وقت نشده که سبزی پلو بخوریم.»
«دیگه غر نزن. نداریم. نیست. میفهمی؟»
سرچشمه تهران، شلوغ است و مردم ماهی میخرند و به خانه میبرند. ایستادهام منتظر که جعفر ماهی فروش مورد اعتمادم ماهی سفیدی را که برایم کنار گذاشته بگیرم و بروم خانه. دخترک پا میکوبد و زن دستش را میکشد.«نداریم. پول نداریم ماهی بخرم.»
چشمانم روی صورت زن درجا میزند.او رنگ پریده و درمانده است. انگار سالهاست چیزی نخورده است. دست دخترش را میکشد و دختر بچه زار میزند
جلو میروم .خودم را خبرنگار معرفی میکنم. زن چادرش را میکشد توی صورتش و میگوید:«فرمایش؟»
«چند وقت است گوشت نخوردهاید؟» این را بدون هیچ مقدمه و موخرهای میگویم. زن سعی میکند از جلویم رد شود. بعد ناگهان برمیگردد و میگوید:« شش ماه است. آخرین بارهم خانه زنی گوشت خوردم که خانه شان کار میکردم.
«حتی برای عید نوروز گوشت نخریدهاید؟ خوراکیهای عید چی؟»
«شما شکمتان سیر است که این حرفها رو میزنید. یک قدم بیایید جنوب شهر، حول و حوش قلعه مرغی، خانی آباد، مثل ما زیادند. گوشت که سهل است نان هم ندارند بخورند.»
مرد ده تا ماهی سفید میگیرد. دست در جیبش میکند و پنج هزاریها را میدهد به جعفر آقا. «حاجی سال خوبی داشته باشی. به حاج خانم هم سلام برسون. ان شالله همیشه با برکت باشه سفرهات.»
حاجی دستی به ته ریشش میزند و میگوید:«در پناه حق باشی»
از جعفرآقا میپرسم:«این حاجی کی بود؟» جعفرآقا میگه:«یکی از معاون شهرداری منطقه دوازده است.» نمیشناسیش؟ خیلی وضعشون توپه. با این سپاهیها هم کار میکنه و کار و بار تجارتش بد نیست.
ماهی سفیدم را از جعفر آقا میگیرم. دو کیلو ماهی میشود سی هزار تومن. باورم نمیشود. برای من که از طبقه متوسط جامعه هستم این مبلغ زیاد است. چه برسد به زنی که دست دختر خود را میکشید و سرش داد میکشید
عذاب وجدان گرفتهام. سوار ماشین میشوم و به سمت محله قلعه مرغی میروم. حال و هوای شمال تهران و تجریش در این کوچه خیابانها نیست. بعضی جاها، تشتهای قرمز ماهی قرمزها و ماهی سیاهها است. مردم مثل شمال شهر با سرعت از این سو به آن سو نمیروند. مجید تورش را در تشت قرمز میاندازد و یک ماهی سرخ برای پسری هفت هشت ساله میگیرد.«چند سالهای پسر جان؟»
«هشت ساله.»
«سبزی پلو ماهی میخورید؟» این را که میپرسم انگار سوالی غریب پرسیدهام.
«من تا بحال ماهی نخوردهام. مادرم همیشه از سبزی پلو ماهی شب عید برایمان گفته اما هیچ وقت نشده که سبزی پلو بخوریم.»
میپرسم: «پدرت چه کاره است؟»
پدرم کارگر کارخانه است. امسال حقوقش سه ماهی است عقب افتاده. اوضاع خوبی نیست. مادرم هم دست راستش دیگه کار نمیکند و در بستر افتادهاست و من بجایش عصرها بعد از مدرسه آدامس میفروشم.»
«عید برایت چه معنایی دارد؟»
«گاهی چند تا اسکناس قرمز پانصد تومانی عیدی. همین بقیهاش غر و اندوه و دعوای مادر و پدرم است. همش اینکه ما نداریم. که فقیریم و لباس نو برایمان نیست.»
«ماهی که سهل است ما مدتهاست گوشت آشغال هم نخوردیم. دلتان خوش است شما سر سال نویی ازاین سوالها میپرسید. شکم بچههای غریبه سیر باشد شکم بچههای ایران چه ارزشی دارد.»
این را مردی میگوید که بساطش را چیده و در حال فروش تخم مرغ رنگ کرده است. «اینها را زنم رنگ کرده. میدانم که قیمیتی ندارد. اما خب یه پولی میشود برای شکم بچههایم»
سال به زودی نو میشود. فقر اما روز به روز بیشترمیشود و تعداد بیکاران، زیادتر. در میان همهمه آجیل و شکلات و خوراکی و عیدی و سبزی پلو ماهی کودکان کار و خیابان، کارگرانی که ماههاست حقوق نگرفتهاند. خانوادههای بیسرپرست و...اما هیچ تعریف مشخص و شادی از نوروز و عید ندارند. آنها در همان تعابیر ساده و همان غذاهای خالی از رنگ و طعم سال نو را آغاز خواهد کرد.
Friday, March 18, 2011
Thursday, March 17, 2011
Wednesday, March 16, 2011
Tuesday, March 15, 2011
نازنین خسروانی آزاد شد
تحول سبز: نازنین خسروانی از روزنامه نگاران اصلاح طلب با صدور قرار وثیقه۶۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
به گزارش خبرنگار تحول سبز، صبح امروز بعد از موافقت مراجع قضایی برای صدور مجدد قرار وثیقه برای نازنین خسروانی و بعد از تامین و سپردن آن نزد مراجع قضایی نامه آزادی وی صادر و پس از تحویل آن به مسئولین زندان اوین وی از زندان آزاد شد.
گفتنی ست، طی ماه های گذشته طی دو نوبت برای ایشان قرار وثیقه صادرشده بود که هر دو نوبت بنا به تشخیص مسئولین قضایی قرار ها لغو و قراربازداشت او تمدید شده بود.
نازنین خسروانی از روزنامه نگاران اصلاح طلب است که با روزنامه های نوروز، بهار، دوران امروز، کارگزاران، سرمایه و خبرگزاری آفتاب همکاری داشته است. وی در۱۲ آبان ماه توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شده بود و طی این مدت در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت بازجویی بوده است.
به دنبال حوادث دهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران تعداد زیادی از روزنامه نگاران بازداشت شدند که تعدادی از آنها پس از چند ماه حبس آزاد شدند ولی برای برخی از آنها احکام سنگین زندان، تبعید و محرومیت از فعالیت های سیاسی و اجتماعی صادر شد
چهارشنبه سوری چیست؟
واژه سوری در ادب پارسی به معنای شادی و خوشحالی توام با سور و سرور است و در نتیجه جشن چهارشنبه سوری جشنی است باستانی که مراسم این جشن از دیرباز تا روزگار ما طی تشریفات ویژه سنتی در نزد بسیاری از پارسی زبانان در آخرین شب چهارشنبه سال کهنه یعنی سه شنبه شب بر گستره سرزمینهای پهناور پارسی زبانان برپا میشود.
در مورد واژه «شنبه» لزوماً یادآور میشوم که خاستگاه و منشاء این واژه از ادبیات ملت باستانی قوم بابل است که در دوران باستان بنیانگزار دانش نجوم و ستارهشناسی بودهاند و دانشوران این قوم روزهای سال را به سیصد و شصت و پنج روز و دوازده ماه تقسیم کردند ازاینرو واژه شنبه در تاریخ ادب پارسی واژهای وارداتی است در مورد واژه «سوری» در تاریخ و ادب پارسی از جمله حافظ شیراز زی [۲] میسراید:
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
باتوجه به اینکه روز چهارشنبه یا بقول اعراب یوم الارباع نزد اعراب روز شوم و نحس خوانده میشد، شک نیست که تقارن روز مشخص آتش افروزی یا جشن (چهارشنبه) سوری در آخرین سه شنبه شب یا شب چهارشنبه سال کهن پس از دوران پذیرش آئین اسلام زیر تاثیر پندار اعراب ازسوی ایرانیان شب چهارشنبه سنت متداول جشن چهارشنبه سوری ویژگی یافت. دراین مقوله جا حظ بصری نیزدرکتاب المحاسن و الاضداد روز چهارشنبه را روز شوم و نحس خوانده و ایرانیان هم بعدها دراین عقیده با اعراب هم داستان شدند و دراین رابطه منوچهری دامغانی [۳] میسراید:
چهارشنبه که روز بلا است با ده بخور [۴] بساتکینی [۵] خورتا به عافیت گذرد
در ایران باستان باده گساری با ساتکینی یا پیاله بزرگ سنتی ناشی از شادمانی ایرانیان در جشن پیش از نوروز بوده چنانچه در اینرابطه فرخی سیستانی نیز میسراید:
روز نوروز است امروز سر سال است
بساتکینی خور و از دست قدح مفکن
Monday, March 14, 2011
Thursday, March 10, 2011
Wednesday, March 9, 2011
دانشمند جوان ایرانی، با تصدی کرسی استادی دانشگاه پرینستون- جایگاهی که پس از انیشتین در اختیار فرد دیگری قرار داده نشد- دنیا را با این سوال مواجه کرده است که آیا انیشتین بعدی، یک ایرانی خواهد بود؟
نیما ارکانی حامد در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد و دارای کرسی استادی در دانشگاه پرینستون است. این کرسی از سال 1933 تا 1955 در انحصار آلبرت انیشتن بوده است.
پس از اعلام نظریه عملکرد جهان ارکانی، از او دعوت شده که در طرح تونل شتاب دهنده سوئیس (LHC) که با هزینه بالغ بر 5 میلیارد دلار ساخته شده، رهبری آزمایش ها را بر عهده داشته باشد.
تلاش نظریه ابر ریسمان که اخیرا اعلام شده، در این است که توضیح دهد ذرات، کوچکترین ماده تشکیل دهنده مواد نیستند بلکه حلقه های مرتعشی که ریسمان نامیده می شوند، کوچکترین بخش به حساب می آیند.
دکتر ارکانی با تکمیل این نظریه عقیده دارد که این ریسمان ها در 11 بعد در حال ارتعاش هستند که ما فقط 3 بعد از آن را می توانیم مشاهده کنیم، وجود بعد دیگری هم به نام بعد زمان به اثبات رسیده و تا به امروز در مورد 7 بعد دیگر توضیح کاملی ارائه نشده است.
ارکانی به همراه دو فیزیک دان دیگر به نام های دیموپلوس (Dimopoulos) و والی(Dvali) در مورد این ابعاد نظریه ای ارائه کرده اند که می گوید این ابعاد بزرگتر از آن چیزی هستند که تاکنون تصور می شود و از آن جایی که تنها نیروی گرانش بر آنها اثر می گذارد، قابل دیدن نیستند.
تئوری دکتر ارکانی که به همراه دو فیزیکدان دیگر معرفی شده به عنوان مدل (Arkani-Dvali-Dimopoulos)
ADD شناخته می شود.
اکنون ارکانی و همکارانش امیدوارند بتوانند به کمک شتاب دهنده هاردن (LHC) مدل خود را اثبات کنند. اثبات این نظریه می تواند تحول بسیار بزرگی در فیزیک ذرات به وجود بیاورد.
Tuesday, March 8, 2011
Los Angeles Times: Iranian opposition backer loses clerical post,
Reporting from Tehran and Beirut
The Iranian opposition's most powerful sympathizer lost his post Tuesday as head of an important clerical body that oversees the country's supreme leader.Ayatollah Ali Akbar Hashemi Rafsanjani, a former president, lost his seat as head of the Assembly of Experts in what is widely considered a victory for his conservative rivals, President Mahmoud Ahmadinejad and Supreme Leader Ali Khamenei.
Ayatollah Mohammad Reza Mahdavi Kani, a more traditional conservative cleric, became leader of the clerical body with 63 of 86 votes.
Rafsanjani's loss marks the latest blow to an opposition movement that took to the streets by the millions in 2009 but was struggling to regain momentum after being brutally crushed by Iranian security forces during the last 20 months.
Rasfanjani withdrew his candidacy for reelection as head of the Assembly of Experts after an intense media campaign against him by Ahmadeinjad and his hard-line allies in government. The assembly has the power —- in theory, at least — to appoint the supreme leader and oversee his performance.
Politics plays a heavy role in deciding who serves in the assembly, and the hard-line faction has been pushing for Rasfanjani's removal for some time.
Monday, March 7, 2011
Sunday, March 6, 2011
Friday, March 4, 2011
خيلي دلم ميخواست چند جمله اي در جهـت تمجيـد از ايــران و ايــرانی بنويســـم ولـی دروغ چرا؟ .... کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟
يک مشـت دزد ، کلـــاش، متظاهر ، خائــن، فرصت طلـب، تنبــل، حـق ناشنـاس و پُشـت هم انداز در يک منطقـه از اين دنيـا بنــا م ايــران جمـع شده انـد و دلشــان خوش اسـت که زمـانـی آدم بـوده انـد.
به قدرت خـدا، اين سـرزميــــن هيچـوقت موجـودات با صفـات بـالا را کـم نداشته است .
ا ُمّتــی ( ا ُمّت يعنی گلـه شتر) کـه آريوبرزن اش را يک ايرانی خائن لو ميدهد ،
اُمّتـی کـه بابک اش را افشين که آ نــــهــم يک ايرانی است تحويـل خليفـه اش ميـدهـد،
اُمّتـی کـه کـريم خان زنـد ش چند سالی بيشتر دوام نمی آورد ولی قاجـاريه اش تمام نا شدنــی است،
اُمّتـی کـه امير کبيرش را ميکشنـد و جايش يک دلقک ميگذارند و آب از آب تکان نميخورد،
اُمّتـی کـه يك كشور خارجي رضاشاه اش را بر سر کار می آورد و تبعيــد ميکنند و همه جشـن ميگيــــرند،
اين اُمّت اُمّتي كه ادّعا داريم هنر نزد اوست و بس، سروری تازيان را به درازای 508 سال تحمل کرد. در طی اين سالها عرب، اموال ايرانيان را به غنيمت گرفت، زنان آنان را کنيز و مردان آنان راغلام کرد. ايرانيان مـوالـی شدند. با اين عنوان، ايرانيان را تحقيرها کردند، حق داشتن مقامهای کشوری و نظامی را از او گرفتنـد. عربها با موالی راه نمی رفتنـد و به آنان اجازه نمی دادند که بر جنازه عرب نماز بگزارد. موالی حق ازدواج با عرب را نداشت. موالی ميبايست پياده به جنگ برود و از غنـا ئم هم سهمی به او داده نميشـد. موالی به نام پيشين خود خوانده نميشد. او ميبايست به نام کسی که او را اسير کرده و يا در بازار برده فروشان خريده بود، يا به نام يک عرب خوانده ميشد. ايرانيان خوش غيرت 508 سال اين حقارت را به جان خريدند و غير از حدود ده مورد جدی، مقاومتی ديده نشـد.
اين ، به حساب من ميشود يک مقاومت در هر 50 سال!!!
کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟
فکر نکنيد که بعد از 508 سال ايرانيان بيدار شدند و قيام کردند و حکومت خليفه را برانداختند. نه خير ، بايد يک مغول بنام هلاکو مي آمد و به حکومت عباسيان پايان ميداد.
بعد از 508 سال نوکری عرب، حالا نوبت نوکری مغولان به مدت 300 سال بود. اگر متوسط مقاومت در مقابل اعراب 50 سال بود، در مقابل مغولان در يکصد سال اول هيچـگونه مقاومتی نشان داده نشد.
قيام سربداران در خراسان بيش از يکصد سال پس از حمله مغول روی داد.
پس از 300 سال آقايان صفوی تشريف آوردند و تشيّع را که خود از عباسيان و مغولان مخربتـر بود ، به ارمغان آوردند.
اين ملت هيچوقت نتوانسته است کار مثبتـی برای مملکت اش انجام بدهد.
بي خودي هم پُز تاريخ پُر فتوح دو هزار و پانصد ساله و هفت هزار ساله را هم به رُخ من نكشيد. جوابتان در كتاب "سازگاري ايراني" به قلم مهندس مهدي بازرگان است. وقتي بنا باشد ملتي به طور جدي با دشمن روبرو نشود، تا آخرين لحظه نجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختي و مقاومت نكند، بلكه تسليم اسكندر شود و آداب يوناني را بپذيرد، اعراب كه مي آيند در زبان عربي كاسه گرمتر از آش شده صرف و نحو بنويسد يا كمر خدمت براي خلفاي عبّاسي بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساساني برساند، در مدح سلاطين تُرك چون سلطان محمود غزنوي آبدارترين قصائد را بگويد، غلام حلقه بگوش چنگيز و تيمور و خدمتگزار و وزير فرزندانش گردد، يعني هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر كس و ناكس تعظيم و خدمت كند، دليل ندارد كه نقش و نام چنين مردم از صفحه روزگار برداشته شود. سرسخت هاي يك دنده و اصولي ها هستند كه در برابر مخالف و متجاوز مي ايستند و به جنگش ميروند يا پيروز ميشوند و یا احياناً شكست ميخورند و وقتي شكست خوردند حريف چون زمينه سازگاري نمي بيند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو ميشود از پا درشان مي آورد و نابودشان ميكند.
علاوه بر اين، ايراني كه امروز ميبينيد وجودش را مديون بُلشويك ها است. در سال 1907 انگليس ها و روسيه تزاري با هم توافقشان را كرده بودند كه ايران را بين خود تقسيم كنند و حتي انگيس ها از جنوب وارد شده بودند، ايران شانس آورد در آن موقع انقلاب 1917 پيش آمد و برنامه اشغال ايران معوّق ماند.
کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟
حسن نراقي در كتاب بسيار روشنگر " چرا در مانده ايم جامعه شناسي خودماني" ميگويد:
اگر به سراسر اين تاريخ نگاه كنيد، يا اغماض هاي جزئي، سراسر آن يك طيف یكنواخت و تكراري و سينوسي است. قبيله اي دچار ظلم و ستم، ركود و پس از آن رخوت، بي تفاوتي و نوميدي ميشود، يك قوم، يك سركرده، يك جريان، يك همسايه فرصت را مغتنم ميشمارد در دستش شمشير و در كامش زبان چرب و وعده هاي فريبنده ولي در كلّه اش جز به غارت و تاراج به هيچ چيز ديگري نمي انديشد. يعني براي فتح فقط زور بازو نياز است و ويراني و آتش زدن، چه در اين مرحله استطاعت انديشيدن نه تنها عامل موٌثري نيست بلكه تا حدودي باز دارنده هم هست.
فاتح ميشود، قبلي ها را يا ميكُشد و يا فراري ميدهد، جايش مي نشيند تا از درون قبيله يك عده كه نه شهامت كشته شدن را داشتند و نه قدرت و يا شانس فرار، به سرعت تغيير شكل مي دهند، با فاتح به صورت كاسه داغ تر از آش همداستاني ميكنند، ميشوند دست راستش!
يحيي برمكي در خدمت هارون قرار ميگيرد، خواجه نظام الملك ميشود همه كاره ملكشاه سلجوقي، خواجه نصيرالدين طوسي مي شود دست راست خان مغول، ميرزا ابراهيم كلانتر با هزار دوز و كلك حكومت را از زنديه ميگيرد و ميدهد به دست قاجاريّه اما چون تدبير نيست (و اگر هست اختصاصاً در جهت منافع شخصي به كار ميرود) برنامه ريزي نيست، مديريّت پايدار نيست، درايت نيست، خيلي زود شمارش معكوس شروع ميشود.
سراسر تاريخ گذشته مان را نگاه كنيد گرفتن به همت يك مرد نظامي انجام ميشود چون براي گرفتن فقط زور لازم است و آتش زدن و زبان درآوردن، امّا وقتي اوضاع آرام شد مي بينيد كه ديگر حتي نادر شاهي كه براي ايراني ي سرافكنده ي بعد از صفويّه، اين چنين اعتباري را فراهم آورده، قادر به ادامه ي كار نيست چون تمرين سازندگي نكرده، آمادگي و سواد لازم را براي كار ندارد، بنابر اين همان رويّه ي نظامي را آنقدر ادامه ميدهد كه مردم براي تامين ماليات مجبور ميشوند دخترانشان را به تركمن ها بفروشند و وقتي ديگر به جان آمدند باز شروع ميشود، روز از نو و روزي از نو...
ميبينيد كه افتخار صادرات ناموس به دوبي و پاكستان چيز تازه اي نيست و قبلاً هم مفتخر بوده ايم.
کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟
اين که از قديم، در اخيرِتان چه داريد؟ انقلاب مشروطيّت؟
اگر فکر ميکنيد انقلاب مشروطيت کار اين خوش غيرتان بوده است اشتباه ميکند. اگر سفارت انگليس نبود و مشروطيت به نفع اش نبود، انقلاب مشروطيت هم اتفاق نمي افتاد. رجوع كنيد به ديگ هاي پلو و خورشت در باغ سفارت انگليس توسط مشروطه طلبان.
اُمّتـی که هر بار پهلــوانی زائيــد در برابرش صد ها خائن پس انداخت که آن پهلـوان را بکشنـد.
Unknown Author.....
Thursday, March 3, 2011
Wednesday, March 2, 2011
Tuesday, March 1, 2011
Subscribe to:
Posts (Atom)