Wednesday, July 31, 2013
Tuesday, July 30, 2013
ساعتهای مچی یک میلیارد تومانی در تهران
همشهری اقتصادی: «رنو پرته» مدیر منطقه خلیج فارس برند ژژلوکولتر در زمان رونمایی از این محصول گفته بود: بازار ایران بازاری جوان و قابل اتکاست و بسیاری از کلکسیونرهای ایرانی به راحتی می توانند مخاطبان این ساعت های گرانقیمت و لوکس باشند
«برندها اینجایند» این جمله ای است که با ورود به یکی از لوکس ترین مراکز خرید تهران به چشم می آید. طبقات را که بالاتر می روی جمله بالای در ورودی، معنای بیشتری پیدا می کند. تمام لوکس های گرانقیمت کنار هم گردآوری شده اند.
گرانقیمت ترین و لوکس ترین محصولات کمپانی های بزرگ و کوچک خارجی در قلب تهران می درخشند. یکی از لوکس فروشی های تهران در عصر روز پنجشنبه، درحالی که حجم قابل توجهی از خرید و فروش در این زمان انجام می شود عصری آرام را سپری می کند. مرد جوانی از نمایندگی یکی از برنده های بزرگ ساعت بیرون آمده و درحالی که قیمت این ساعت لوکس او را شگفت زده کرده، می گوید: «ساعت های پشت ویترین این مغازه به قدری گرانقیمت است که حتی نمی توان آن را به صورت آزمایشی هم بر دست بست. وارد مغازه که می شوی طراحی خاص و تزئینات انجام شده چشم ها را خیره می کند اما خرید این محصول فقط اعتماد به نفس نمی خواهد.»
هوا رو به تاریکی می رود و رفت و آمد مشتریان در لوکس فروشی بیشتر می شود. هر چند ساعت یک بار افراد به نسبت جوان برای قیمت کردن لوکس های چشمنواز به داخل مغازه می روند و با دست های خالی خارج می شوند. عده ای هم حتی وارد فروشگاه نمی شوند و تماشای پشت ویترین را به همه چیز ترجیح می دهند. ساعت های گرانقیمتی که چشم هر رهگذری را به خود خیره می کند چه برسد به علاقمندان و عاشقان برند.
خانم جوانی که یکی از برندهای مطرح سوئیسی را از فروشگاه رسمی این ساعت خریده است با خوشحالی از فروشگاه بیرون می آید و درحالی که تمام حواسش معطوف به خرید است، می گوید: «پرداخت مبالغ بالا برای ساعت های مارک دار ارزش دارد. ساعت، به افراد شخصیت و اعتماد به نفس می دهد.»
مرد میانسالی با نگاه به سمت خانم جوان در تایید حرف های او اضافه می کند: «به همین دلیل است که مطرح ترین و برترین برندهای دنیا در ایران نمایندگی دارند. آنها به کیفیت و رضایت مشتریان اهمیت می دهند. ایران بازار خوبی برای برندهای مطرح جهان است.»
مرد میانسال با قاطعیت ادامه می دهد: «این روزها اگر اهل معامله باشید باید ساعت گرانقیمت و مارک دار به دست ببندید. آراستگی ظاهر برگ برنده ای در قرارهای تجاری است. ساعت سوئیسی مارک دار یکی از الزامات افراد شیک پوش و آراسته شده است. ماشین، ساعت و لباس هایی با مارک برندهای مطرح جهانی به یک تاجر یا مدیرعامل شرکت شخصیت دیگری می بخشد. بستن برند سوئیسی بر دست، وجه تمایز یک تاجر در معاملاتش است.»
مرد میانسال درست می گوید؛ در چند سال اخیر شرکت های ساعت سازی دنیا به ویژه شرکت های سوئیسی که بسیار صاحبنام در دنیا به لحاظ تولید ساعت هستند، سعی می کنند تا با سرمایه گذاری جدی در ایران از فروش بدل ساعت های خود جلوگیری کرده و ارزش و اعتبار برند خود را در بازار ایران حفظ کنند. این ساعت ها که نام واقعی برند را به یدک می کشند در بازار ایران با قیمت های گزاف و بسیار بالایی به خود برندبازان ایرانی داده می شوند. قیمت برخی از ساعت های به اصطلاح دست ساز بسیار نجومی است و تنها طیف بسیار محدودی را در ایران شامل می شود. یکی از برندهای مطرح سوئیسی، در مهرماه سال 90 با احتساب دلار 1226 تومانی قیمت پایه ای نزدیک به 500 میلیون تومانی داشت و حتی برخی از انواع آن تا یک میلیارد تومان نیز قیمت گذاری می شد.
ساعت های یک میلیون دلاری چند؟
ژژلوکولتر مطرح ترین و گرانترین ساعت سوئیسی است که به همت تیم گالری پرستیژ در روزهای نخست مهرماه 90 وارد کشور شده است. این ساعت ها درحالی که اقتصاد ایران در شوک فساد بزرگ 3 هزار میلیاردی غوطه ور بود کلکسیونرهای ایرانی را هدف قرار دادند.
گالری پرستیژ که در سال 2009 در ایران شروع به فعالیت کرد، به عنوان یکی از برجسته ترین فروشگاه ها در زمینه ساعت، نماینده انحصاری 12 برند نفیس و معتبر ساعت، جواهر و اکسسوری های استثنایی در ایران است. این شرکت علاوه بر ژژلوکولتری برندهای مطرحی چون سری محصولات بولگاری، هرمنس، زنیت و ... را در بازار ایران عرضه می کند.
واردکنندگان این برند لوکس و لاکچری با ادعای دست ساز بودن ساعت ها، کلکسیونرهای ایرانی و افرادی که از اعتماد به نفس قابل توجهی برخوردار هستند را به عنوان گروه مخاطبان این محصول معرفی کردند. این محصولات در زمان ورود به بازار کشورمان در رنج قیمت پنج هزار تا یک میلیون دلار عرضه شد. رقمی که با احتساب دلار امروز سر به میلیاردها تومان می زند.
«رنو پرته» مدیر منطقه خلیج فارس برند ژژلوکولتر در زمان رونمایی از این محصول گفته بود: بازار ایران بازاری جوان و قابل اتکاست و بسیاری از کلکسیونرهای ایرانی به راحتی می توانند مخاطبان این ساعت های گرانقیمت و لوکس باشند.
باید دید با سه برابر شدن قیمت ساعت های یک میلیون دلاری باز هم کسانی هستند که اعتماد به نفس خرید این ساعت های گرانقیمت و لوکس را داشته باشند.
اما چه قشری مخاطب این محصولات بسیار لوکس هستند. سعید لیلاز کارشناس اقتصادی، معتقد است: «برای هر پدیده ای باید به دنبال علت اقتصادی باشیم. ورود کالاهای لوکس و گرانقیمت به بازار کشور در سال های اخیر تقریبا چند برابر شده است. علت آن هم در درجه اول این است که در اثر نوسانات اقتصادی و اجتماعی عظیم کشورمان در چند سال اخیر، طبقه ای نوکیسه ظهور کرده اند که مخاطبان اصلی این محصولات را تشکیل می دهند. این گروه که عمدتا بر اثر تصمیم گیری های اقتصادی و اجتماعی دولت شکل می گیرند، از نظر اقتصادی بسیار پر قدرت بوده و منابع عظیم مالی را در اختیار دارند و به تبع بخش قابل توجهی از این منابع را به خرید کالاهای لوکس اختصاص می دهند.»
اما این تنها دلیل نیست؛ علت دیگر ظهور این طبقه اجتماعی روش برخورد دولت و سیستم نامناسب شبکه بانکی کشور بود؛ معوقات بانکی 4 هزار میلیارد تومان در سال 84 ظرف کمتر از 3 سال به 80 هزار میلیارد تومان رسید. همین افراد کسانی هستندکه با بهره گیری از رانت های دولتی، کالاهای لوکس را به کشور وارد کرده و خودشان هم بخش مهمی از مخاطبان این کالاها را دربر می گیرند.
به طور قطع می توان گفت گرانقیمت ترین برندهای دنیا در بازار ایران وجود دارند و به فروش می رسند. در فضای غبارآلود اقتصادی کشور این طبقه نوظهور فرصت های مناسبی برای بهره مندی از رانت های دولتی دارند. برای مثال ایجاد فاصله نرخ رسمی بهره با نرخ تورم کشور باعث شد تا کسانی که وام های کلان بانکی دریافت کرده اند به سودهای کلانی هم دست یابند. در رابطه با واردات کالاهای لوکس نرخ های تعرفه واردات افزایش نداشته و دولت با ارائه ارز مرجع، واردکنندگان را در امر واردات حمایت کرده است.
لیلاز معتقد است: نوکیسه ها یا همان طبقه نوظهور جامعه در چند سال اخیر از طریق رانت های دولتی به سودهای کلانی رسیده اند. خود این امر هم باعث افزایش کالاهای لوکس در کشور شده است. زمانی که ثروت از یک جدی فراتر برود تشخص و تفاخر افراد هم به نسبت بالاتر می رود. وقتی کسی ماهانه درآمدی نزدیک به 10 میلیارد تومان داشته باشد، به صورت عادی توان خرید یک ساعت یک میلیاردی را هم خواهد داشت. بر اساس علم اقتصادی هدف انسان از خرید کالا مطلوبیتی است که پس از خرید به وجود می آید. افراد برای به رخ کشیدن وجه تمایز خودشان هزینه های کلانی می پردازند که خرید یک ساعت گرانقیمت و لوکس امری عادی در این زمینه است.
منبع : http://tnews.ir/khabar/
پلمب ۶۷ کافینت در تهران تنها در یک هفته
رئیس پلیس تهران از پلمب ۶۷ کافینت در تهران در هفته گذشته و "تذکر" به تعداد دیگری از آنها خبر داد. او از "برخورد بدون اغماض" پلیس با قانونشکنان نیز سخن گفت. ایران متهم به نقض آزادی اینترنت است.
Monday, July 29, 2013
Sunday, July 28, 2013
دروغ ریشه جامعه را خشک میکند
برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است . کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند .
حال ما ایرانیها چگونه عمل میکنیم . بابا میشینه تو خونه جلوی بچه کوچک به زنش میگه ، فلانی زنگ زد بگو من نیستم . مامانه به بچه میگه اگه غذاتو بخوری برات فلان چیزو میخرم بعد انگار نه انگار . بابا به بچه اش میگه مامانت اومد نگو من به مامان بزرگ زنگ زدم
بعد این بچه بزرگ میشه میره تو جامعه . معلمش میگه چرا مشق ننوشتی براحتی دروغ میگه که خاله ام مرده بود نبودیم . فروشنده میشه مثل آب خوردن جنس بنجل را بدروغ جای اصلی میفروشه مهندس میشه بجای دو متر ، یک متر فونداسیون میریزه ، دکتر میشه ، اهمال در عمل جراحی را ایست قلبی گزارش میکنه ، تولید کننده محصولات پروتئینی میشه ، گوشت شتر و اسب مصرف میکنه ، رییس هواپیمائی میشه سقوط هواپیما را پای خلبان مرده میذاره وارد سیاست میشه سر ملت شیره میماله . دروغ به اولین ابزار هر فرد برای دست یافتن به هدف تبدیل میشود.
دروغ فساد و تباهی جامعه را ببار میاورد . اعتمادها را زایل میکند. لذت زندگی جمعی و مدنی را از بین میبرد. ظلم و بیعدالتی را گسترش میدهد. منشا بسیاری از معضلات اجتماعی دروغ است. دروغ ریشه جامعه را خشک میکند.
دروغ در تمامی اجزای زندگی ما ایرانیها براحتی جاری است و چون سیلی که هر لحظه بزرگتر میشود در حال نابودی ما است.
شیوه های باز جویی در دولت محمد خاتمی..............Hassan Rohanie...!!!!!!!!!
شیوه های باز جویی در دولت محمد خاتمی. شیوه های باز جویی در دولت اصلاحات و جناب محمد خاتمی ار یک زن بیگناه و البته شوهرش جنایت مرتکب شده بود و البته بدستور خامنه ای ولی زن او بیگناه است .این دقیقا نشان میدهد که اصلاح طلب و اصولگرا در واقعیت دو روی یک سکه هستند . وجمهوری جنایتکار اسلامی اصلاح پذیر نیست و تنها راه کار برگزاری یک رفراندوم ازاد و با نظارت ناظرین بی طرف سازمان ملل متحد و سایر گروهایی ایرانی در ایران است و مردم ایران به یک حکومتی سکولار و دمکراتیک رای خواهند داد ..
آبروریزی در مغولستان/ بیرون کردن کشتیگیران تیم ملی از هتل و ضبط پاسپورتها!
اعضای تیم کشتی فرنگی نوجوانان ایران که برای حضور در رقابتهای قهرمانی آسیا در مغولستان به سر میبرند، به خاطر بدهی به هتل، از محل اقامت خود بیرون شدند و پاسپورتهای آنها ضبط شد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، قرار بود فرنگیکاران نوجوان ایران پس از کسب مقام سومی در آسیا دیشب به تهران بازگردند اما به خاطر تسویه نشدن پول هتل، مسوولان هتل با نگه داشتن پاسپورت آنها، اعضای تیم را از هتل بیرون کردند و به همین دلیل نوجوانان در مکان دیگری اقامت کردند.
همچنین سرپرست تیم ملی کشتی فرنگی نوجوانان دربارهی این موضوع اظهار کرد: من دیشب به تهران بازگشتم و از اتفاقات مغولستان خبر دقیقی ندارم اما میدانم که در آنجا بانک و سفارت نداشتیم. به خاطر همین برای حواله کردن پول با مشکل مواجه بودیم. قرار بود تیم دیشب به تهران بازگردد اما چون با هتل تسویه نکرده بودند این کار صورت نگرفت. البته من با سرمربی تیم صحبت کردم و گفتهاند که گویا پول حواله شده و قرار است تیم طی امروز و فردا به تهران بازگردد.
دبیر فدراسیون کشتی در این زمینه به ایسنا گفت: چون در مغولستان سفارت نداشتیم برای واریز پول با مشکل مواجه شدیم اما با تلاشی که انجام دادیم از طرف فدراسیون کسی را مامور این کار کردیم و مشکل را به زودی حل خواهیم کرد.
وی افزود: متاسفانه شرایط فدراسیون بسیار سخت است و از نظر بودجه در مضیقه است.
به گزارش ایسنا، این اتفاقات در حالی میافتد که مشخص نیست چرا قبل از اعزام تیم پول هتل به سرپرست تیم داده نشده و یا این پول توسط تیم آزاد به مغولستان ارسال نشده تا این گونه با ابروی نمایندگان ورزش ایران در کشوری دیگر بازی شود و پاسپورتهایشان گرو گرفته شود.
Friday, July 26, 2013
Thursday, July 25, 2013
گردهمایی معترضان به قطع درختان ولیعصر
اگر خشک شده بودند شما مسئولید و اگر بیهوده بریدید باز هم شما مسئولید.» این شعاری بود که بر پلاکاردهای معترضان به قطع درختان ولیعصر نقش بسته بود. ساعت ۱۱ صبح روز چهارشنبه دوم امردادماه حدود ۲۰ نفر از معترضان به قطع درختان ولیعصر رو به روی ساختمان شهرداری تهران در خیابان بهشت گرد هم آمدند و اعتراض خود را به مسئولان اعلام کردند. این افراد بدون سردادن هرگونه شعار و یا بر هم زدن نظم عمومی به آرامی در کنار هم گرد آمده و شعارهایی همچون «تهران چنار ندارد» که روی پلاکاردها نوشته بودند را به نمایش گذاشتند. شهرداری تهران در روزهای گذشته اقدام به قطع ۱۰ درخت چنار خیابان ولیعصر کرده و دلیل آن را پوسیدن این درختان و خطر سقوطشان اعلام کرده بود.
با این حال معترضان معتقد بودند که این درختان همگی در کنار ساختمان های بزرگ تجاری و یا دولتی بوده اند. به اعتقاد آنان با توجه به عمر ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ ساله چنار خشک شدن این درختان ظرف هفتاد سال نشان از مدیریت غلط و نگهداری نادرست از آنان دارد. به گزارش خبرنگار ایرانا نیروهای انتظامی و امنیتی نیز که برخوردشان با معترضان کاملا محترمانه و دوستانه و موجب دلگرمی آنان بود از معترضان خواستند تا با فرستادن نمایندگان خود به شهرداری و طرح شفاف خواسته هایشان به گردهمایی پایان دهند. معترضان پس از گذشت یک ساعت اهم خواسته های خود را نظارت و تایید کارشناسان محیط زیست بر قطع درختان در صورت پوسیده بودن، مدیریت دقیق تر و نگهداری بهتر، حفظ و نجات درختان باقی مانده، و توسعه فضای سبز شهری عنوان کرده و با انتخاب نمایندگانشان محل تجمع را ترک کردند. نمایندگان آنان پس از حضور در ساختمان شهرداری اعلام کردند که نسبت به تهیه بیانیه ای برای جمع آوری امضای عمومی و اعلام اعتراضشان به مراجع رسمی اقدام خواهند کرد. -
منبع :
Wednesday, July 24, 2013
Tuesday, July 23, 2013
Monday, July 22, 2013
Sunday, July 21, 2013
«عملیات نجات سه کوهنورد ایرانی بدون نتیجه پایان یافت»
اعضای سه نفره تیم کوهنوردان باشگاه آرش (آیدین بزرگی، پویا کیوان و مجتبی جراحی) ساعت 8:30 صبح 26 تیرماه 92 در مسیر فرود منتهی به کمپ سه قله برودپیک، به دلیل عدم دید کافی و اشتباه در انتخاب مسیر صحیح، از یک دهلیز به سمت کمپ سوم سرازیر شده اند که متاسفانه به دلیل اشتباه در انتخاب مسیر، با دیواره های بسیار بزرگ درگیر شده اند.
«عملیات نجات سه کوهنورد ایرانی بدون نتیجه پایان یافت»
سرپرست یک باشگاه کوهنوردی در پاکستان می گوید عملیات نجات سه کوهنورد ایرانی که در شمال این کشور ناپدید شده اند، بدون نتیجه پایان یافته است. منظور حسین، رییس باشگاه آلپاین پاکستان گفته است برنامه آیدین بزرگی، پویا کیوانی و مجتبی جراحی برای صعود به قله هشت هزار و چهل و هفت متری «برود پیک» را باشگاه او هماهنگ کرده بود. به گفته آقای حسین آنها روز سه شنبه گذشته هنگام فرود آمدن از قله، تقاضای کمک کرده بودند و عملیات جستجو با هلی کوپتر امروز بدون نتیجه پایان یافت.
سرپرست یک باشگاه کوهنوردی در پاکستان می گوید عملیات نجات سه کوهنورد ایرانی که در شمال این کشور ناپدید شده اند، بدون نتیجه پایان یافته است. منظور حسین، رییس باشگاه آلپاین پاکستان گفته است برنامه آیدین بزرگی، پویا کیوانی و مجتبی جراحی برای صعود به قله هشت هزار و چهل و هفت متری «برود پیک» را باشگاه او هماهنگ کرده بود. به گفته آقای حسین آنها روز سه شنبه گذشته هنگام فرود آمدن از قله، تقاضای کمک کرده بودند و عملیات جستجو با هلی کوپتر امروز بدون نتیجه پایان یافت.
پدر بسيجي دخترش را به قتل رساند !!!!!
روز دوشنبه 24 تير ماه سال 92 شهر کوچک نافچ واقع در 20 کيلومتري شهرکرد شاهد جنايتي بود که زائيده تفکر طالباني است. مردي 49 ساله کارگربسيجي و داراي 4 فرزند به نام حسينعلي رئيسي به خاطر آنکه دخترش شماره اي ناشناس در گوشي موبايلش داشت آنقدر او را کتک زد تا دختر 18 ساله تسليم مرگ شد .
به گواهي يکي از همسايگان ساعت 2 بعدازظهر حسينعلي وارد خانه ميشود و ميبيند دخترش در حياط خانه مشغول صحبت با مويايل است او اصلاً براي فرزندانش موبايل نميخريد فقط اين گوشي را در خانه گذاشته بود تا همه از آن استفاده کنند . او از دختر ميپرسد : با کي صحبت ميکني دخترک جواب ميدهد فريبا يکي از همکلاسي هايم .بعد از آن مرد متعصب مشکوک گوشي را برداشته و با اندک سواد خود شماره آخر را ميگيرد پسري پشت خط جواب ميدهد مرد بدون لحظه اي تامل گوشي را به ديوار ميزند و با چوب به جان زهرا دختر 18 ساله خود مي افتد به گفته پزشکي قانوني 5 ضربه محکم به صورت و سر زهرا وارد شده که باعث خونريزي مغزي و مرگ او بوده است
مادر زهرا و برادران کوچکش وقتي عصبانيت پدر و ضربات چوب را ميبينند که به سر زهرا ميخورد شروع به فرياد و کمک خواهي از همسايگان ميکنند دقايقي نگذشته که همسايه وارد خانه شده و حسينعلي را از پيکر بيجان دختر دور ميکند .
گوشي موبايل کمي آنطرف تر افتاده است به خاطر اينکه به دار قالي برخورد کرده بود صدمه اي نديده و مرتب زنگ ميخورد. همه دور زهرا جمع شده اند و ميبينند خون همه صورتش را گرفته او را به بهداري شهر ميرسانند به محض رسيدن به اتاق احيا برده ميشود و پزشکان مرگ را ثبت ميکنند .
حسينعلي هر شب در مسجد نماز ميخواند او در جلسات بسيج محل شرکت ميکند کارگر است اما به واسطه بسيجي بودن وضع مالي بدي ندارد اما دچار آنچنان تعصب خشک و جاهلانه اي است که حتي چند لحظه نيانديشيد ممکن است اشتباه کرده باشد .
او نميدانست آخرين شماره گرفته شده مربوط به خانه برادر زنش بوده و نيم ساعت قبل از زهرا همسر حسينعلي با برادرش تلفني صحبت کرده بود. او نميدانست اين زهرا نبوده که به فريبا زنگ زده بلکه فريبا بوده که به موبايل زنگ زده بود و با زهرا صحبت ميکرد در لحظه مرگ زهرا ، دايي او مرتب به موبايل زنگ ميزد تا بپرسد چه کسي شماره او را گرفته و سريعاً قطع کرده زهرا امشب در کنار خانواده اش نيست مادر او هنوز بي هوش است و در بيمارستان با داروهاي آرام بخش به خواب رفته است. پدر در بازداشت است و نميدانم با خود چه مي گويد.
دانشجو آنلاین
به گواهي يکي از همسايگان ساعت 2 بعدازظهر حسينعلي وارد خانه ميشود و ميبيند دخترش در حياط خانه مشغول صحبت با مويايل است او اصلاً براي فرزندانش موبايل نميخريد فقط اين گوشي را در خانه گذاشته بود تا همه از آن استفاده کنند . او از دختر ميپرسد : با کي صحبت ميکني دخترک جواب ميدهد فريبا يکي از همکلاسي هايم .بعد از آن مرد متعصب مشکوک گوشي را برداشته و با اندک سواد خود شماره آخر را ميگيرد پسري پشت خط جواب ميدهد مرد بدون لحظه اي تامل گوشي را به ديوار ميزند و با چوب به جان زهرا دختر 18 ساله خود مي افتد به گفته پزشکي قانوني 5 ضربه محکم به صورت و سر زهرا وارد شده که باعث خونريزي مغزي و مرگ او بوده است
مادر زهرا و برادران کوچکش وقتي عصبانيت پدر و ضربات چوب را ميبينند که به سر زهرا ميخورد شروع به فرياد و کمک خواهي از همسايگان ميکنند دقايقي نگذشته که همسايه وارد خانه شده و حسينعلي را از پيکر بيجان دختر دور ميکند .
گوشي موبايل کمي آنطرف تر افتاده است به خاطر اينکه به دار قالي برخورد کرده بود صدمه اي نديده و مرتب زنگ ميخورد. همه دور زهرا جمع شده اند و ميبينند خون همه صورتش را گرفته او را به بهداري شهر ميرسانند به محض رسيدن به اتاق احيا برده ميشود و پزشکان مرگ را ثبت ميکنند .
حسينعلي هر شب در مسجد نماز ميخواند او در جلسات بسيج محل شرکت ميکند کارگر است اما به واسطه بسيجي بودن وضع مالي بدي ندارد اما دچار آنچنان تعصب خشک و جاهلانه اي است که حتي چند لحظه نيانديشيد ممکن است اشتباه کرده باشد .
او نميدانست آخرين شماره گرفته شده مربوط به خانه برادر زنش بوده و نيم ساعت قبل از زهرا همسر حسينعلي با برادرش تلفني صحبت کرده بود. او نميدانست اين زهرا نبوده که به فريبا زنگ زده بلکه فريبا بوده که به موبايل زنگ زده بود و با زهرا صحبت ميکرد در لحظه مرگ زهرا ، دايي او مرتب به موبايل زنگ ميزد تا بپرسد چه کسي شماره او را گرفته و سريعاً قطع کرده زهرا امشب در کنار خانواده اش نيست مادر او هنوز بي هوش است و در بيمارستان با داروهاي آرام بخش به خواب رفته است. پدر در بازداشت است و نميدانم با خود چه مي گويد.
دانشجو آنلاین
احضار محمد نوری زاد به دادسرا
محمد نوری زاد نویسنده دفاع مقدس بار دیگر به دادگاه احضار شد.
بنا به گزارش ندای سبز آزادی، محمد نوری زاد از روزنامه نگاران اصولگرایی بود که بعد از انتخابات ۸۸
به جمع مردم پیوست و نامههای
انتقادی به رهبری نوشت. او بارها به دادگاه احضار شد و به حبس رفت.
به جرم توهین به رهبری، احمدینژاد و امام جمعه مشهد به بیش از سه سال حبس تعزیری و
پنجاه
ضربه شلاق محکوم شد و بیش
از صد روز در انفرادی بود. پس از آزادی از زندان نیز که گفته میشود با حکم رهبری صورت گرفته به
نوشتن نامههای انتقادی خود به
رهبری ادامه داد.
دو هفته پیش نیز پاسپورت همسرش به هنگام ترک کشور از سوی نیروهای امنیتی ضبط شد و
همسر نوری زاد نتوانست به سفر
خود ادامه دهد.
مهدی کروبی طی یک هفته دوبار به بیمارستان منتقل شده
ما نمیتونیم به این راحتی بگذریم، اونم از کسی که از حق ما نگذشته تو این چهار سال
مهدی کروبی طی یک هفته دوبار به بیمارستان منتقل شده و غلظت خون وی به طور بی سابقه ای بالا و نگران کننده است. اما کماکان ماموران امنیتی از دادن پرونده پزشکی به خانواده خودداری می کنند.
امیدواریم هر چی زودتر شرایط آزادیشون فراهم بشه....
مهدی کروبی طی یک هفته دوبار به بیمارستان منتقل شده و غلظت خون وی به طور بی سابقه ای بالا و نگران کننده است. اما کماکان ماموران امنیتی از دادن پرونده پزشکی به خانواده خودداری می کنند.
امیدواریم هر چی زودتر شرایط آزادیشون فراهم بشه....
Friday, July 19, 2013
Thursday, July 18, 2013
اصغر فرهادی هم به جمع سینماگران معترض مقابل خانهی سینما پیوست
اصغر فرهادی هم به جمع سینماگران معترض مقابل خانهی سینما پیوست
در این تجمع که در اعتراض به پلمپ خانه سینما- خیابان بهار جنوبی،خیابان سمنان- در حال برگزاری است جمع گسترده ای از سینماگران مانند بهمن فرمانآرا،پرویز پرستویی،رخشان بنیاعتماد، مسعود رایگان،رویا تیموریان، عبدالحسن برزیده،رسول صدرعاملی، رضا کیانیان، سیفالله صمدیان،کیومرث پوراحمد،مازیار میری،داریوش فرهنگ،غلامرضا موسوی،ابوالحسن داودی، محمد مهدی عسگرپور، ابراهیم مختاری، مهدی فخیمزاده و....حضور دارند.
در این تجمع که در اعتراض به پلمپ خانه سینما- خیابان بهار جنوبی،خیابان سمنان- در حال برگزاری است جمع گسترده ای از سینماگران مانند بهمن فرمانآرا،پرویز پرستویی،رخشان بنیاعتماد، مسعود رایگان،رویا تیموریان، عبدالحسن برزیده،رسول صدرعاملی، رضا کیانیان، سیفالله صمدیان،کیومرث پوراحمد،مازیار میری،داریوش فرهنگ،غلامرضا موسوی،ابوالحسن داودی، محمد مهدی عسگرپور، ابراهیم مختاری، مهدی فخیمزاده و....حضور دارند.
Wednesday, July 17, 2013
بوسه برپای یک "بهایی" کوچک (محمد نوری زاد)
امروزبه دیدن یک خانواده ی کوچک بهایی رفتم. کوچک ازآن روی که: ازخانواده،
یک مادربزرگ مانده است ویک نوه ی چهارساله. "آرتین" یعنی همان پسرک
چهارساله ی بهایی را نشاندم بریک صندلی، وازجانب همه ی گردنفرازان شیعه،
ازاو پوزش خواستم وبرپاهای کوچکش بوسه زدم. چشم درچشم او دوختم وبا التماسی
آمیخته به درد، ازاو خواستم که اگرمی تواند به روی منِ شیعه آب دهان
بیندازد وبه صورتم سیلی بزند.
درآن خانه ی کوچک، گرچه جای پدرومادرآرتین خالی بود، اما جای رهبرومراجع صاحب نام ومسئولین روحانی وغیرروحانی ما خالی تربود. ومن، بجای همه ی آنانی که درآنجا نبودند، ازآرتین پوزشخواهی کردم. به وی گفتم: آرتین عزیز، نگران مباش، اگرپدرومادرت بی دلیل وهمزمان درزندان اند، رهبر شیعیان ایران که نه، رهبرمسلمین جهان اما هست. او خود شخصاً به تأسی ازعلیِ مرتضی تو را سرپرستی می کند وحق تورا ازحلقوم قانونی که دراین ملک به طنزگراییده بیرون می کشد وبرکات آن را برسرتومی بارد. اگراین روزها پدرومادرت بی دلیل درزندان اند، مراجع صاحب نام وپرآوازه ی ما هستند وبه تونشان خواهند داد که: درقاموس الهی، مردمان را بخاطرعقایدشان ازهستی ساقط نمی کنند. وبه توخواهند فهماند: بفرض اگرپدرومادرت مقصرند، تورا دراین میان هیچ گناه وتقصیری نیست.
امروز بدلیل کسالت وبیماری، روزه نبودم. آرتین که برایم آب آورد، گرفتم ونوشیدم. وبعد که میوه آورد، گرفتم وتناول کردم. تا نشان او بدهم: خوردنی های یک بهایی، اگرازخوردنی های یک مرجع تقلید شیعه ی دوازده امامی پاکیزه ترنباشد، حتماً دست کمی ازپاکیِ آن ندارد. وبهایی کوچک، با حیرت به دهان من می نگریست. که: مگرمی شود یک مسلمان شیعه ازخوردنی های خانه ی یک بهایی تناول کند؟
به آرتین گفتم: پسرکم، من ازطرف آنانی که دراین سالهای اسلامی، برتوو برهمه ی همکیشان توجفا باریده اند، ازتو پوزش می خواهم. به اوگفتم: وقتی پاپ، رهبرکاتولیک های جهان خم می شود وپاهای یک دخترکِ بزهکارمسلمان را می شوید وبرآن بوسه می زند، من چرا به نمایندگی ازدم ودستگاه عریض وطویل رهبرمسلمین جهان ومراجعِ پشت به پشت شیعه برپاهای کوچک وبهشتیِ توبوسه نزنم؟
آرتین کوچک، یکشنبه به یکشنبه به ملاقات می رود. یکباربه کرج برای ملاقات پدروعمویش، ویکباربه زندان اوین برای ملاقات مادرش. پدرومادرآرتین، جزاین که بهایی اند، هیچ خطایی مرتکب نشده اند. پس جرمشان چیست؟ جرمشان تدریسِ درسهای دانشگاهی به جوانان بهایی است. تدریس به جوانانی که به حکم دستگاههای اسلامی ما ازتحصیل محرومند.
امروزچشمان معصوم آرتین ازمن پرسیدند: آهای ای محمد نوری زاد، آهای ای شیعه ی اثنی عشری که غیرخودت همه را جهنمی می دانی، مگرنه این که پیامبرشما فرموده: زگهواره تا گوردانش بجوی؟ ومگرنه این که پدرومادرمن به همین سخن پیامبرتان عمل می کردند؟ ومگرنه این که دراین خانه وآن خانه به جوانان محروم ازتحصیلِ بهایی فیزیک وشیمی وروانشناسی درس می دادند؟ پس چرا اکنون باید آنان درزندانِ شما باشند ومرا مادربزرگم پرستاری ونگهداری کند؟
آرتین، این بهایی کوچک، عکس پدربزرگش را نشان من داد. پدربزرگی که سالها پیش به حکم دستگاههای اسلامیِ ما واحتمالاً بجرم جاسوسی اعدام شده است. کجایند صاحب نامان شیعه ی دوازده امامیِ ما تا عدل را درمقیاس علوی اش تماشا کنند و ازتناول یک لذتِ مستمردرپوست نگنجند؟ خانه ی کوچک که می گویم یعنی همین! مادربزرگی با نوه اش. ومابقی؟ یا اعدام یا زندان.
امروزدرآن خانه ی کوچک، احساس کردم ازرهبرمسلمین جهان به خدا نزدیکترم. ازهمه ی مراجع شیعه فهیم تروبا تقوا ترم. ازآقایان روحانی وخاتمی وهاشمی رفسنجانی وهمه نمایندگان مجلس برترم. چرا؟ چون اطمینان دارم همه ی اینان دردل آرزومی کنند ایکاش جای من بودند. وشهامت این را داشتند که آشکارا وبی واهمه از شماتتِ خشک مغزانِ دینی، درآن خانه ی کوچک می بودند. اما چه جای درد که ترسی پنهانی، همه ی غیرت مندی اینان را بخاک آغشته. ترس ازبی آبرویی. که مثلاً: ای امان، رهبرمسلمین جهان راببین که به خانه ی یک بهایی رفته! رییس جمهورمنتخب را ببین که ازحقوق تباه شده ی بهاییان می گوید! نمایندگان مجلس را ببین که برای دلجویی ازآرتین این بهایی کوچک، وبرای استجابتِ دعاهای خود دست به پاهای بهشتیِ او می سایند.
امروز ازاین که گرایشی به هیچ تشکیلات وبه هیچ حزب ودسته ای ندارم، وتوانستم بی واهمه به دیدن این خانواده ی کوچک بهایی بروم خدای را سپاس گفتم. معتقدم: حزب وتشکیلات ونمایندگانی که نتوانند درامتداد حقوق تباه شده، واستیفای حقوق شهروندی آرتین این بهایی کوچک گریبان چاک زنند، به آفتابه داریِ آبریزگاه های مسجد شاه اصفهان شایسته ترند.
محمد نوری زاد
بیست وچهارم تیرماه سال نود ودو - تهران
درآن خانه ی کوچک، گرچه جای پدرومادرآرتین خالی بود، اما جای رهبرومراجع صاحب نام ومسئولین روحانی وغیرروحانی ما خالی تربود. ومن، بجای همه ی آنانی که درآنجا نبودند، ازآرتین پوزشخواهی کردم. به وی گفتم: آرتین عزیز، نگران مباش، اگرپدرومادرت بی دلیل وهمزمان درزندان اند، رهبر شیعیان ایران که نه، رهبرمسلمین جهان اما هست. او خود شخصاً به تأسی ازعلیِ مرتضی تو را سرپرستی می کند وحق تورا ازحلقوم قانونی که دراین ملک به طنزگراییده بیرون می کشد وبرکات آن را برسرتومی بارد. اگراین روزها پدرومادرت بی دلیل درزندان اند، مراجع صاحب نام وپرآوازه ی ما هستند وبه تونشان خواهند داد که: درقاموس الهی، مردمان را بخاطرعقایدشان ازهستی ساقط نمی کنند. وبه توخواهند فهماند: بفرض اگرپدرومادرت مقصرند، تورا دراین میان هیچ گناه وتقصیری نیست.
امروز بدلیل کسالت وبیماری، روزه نبودم. آرتین که برایم آب آورد، گرفتم ونوشیدم. وبعد که میوه آورد، گرفتم وتناول کردم. تا نشان او بدهم: خوردنی های یک بهایی، اگرازخوردنی های یک مرجع تقلید شیعه ی دوازده امامی پاکیزه ترنباشد، حتماً دست کمی ازپاکیِ آن ندارد. وبهایی کوچک، با حیرت به دهان من می نگریست. که: مگرمی شود یک مسلمان شیعه ازخوردنی های خانه ی یک بهایی تناول کند؟
به آرتین گفتم: پسرکم، من ازطرف آنانی که دراین سالهای اسلامی، برتوو برهمه ی همکیشان توجفا باریده اند، ازتو پوزش می خواهم. به اوگفتم: وقتی پاپ، رهبرکاتولیک های جهان خم می شود وپاهای یک دخترکِ بزهکارمسلمان را می شوید وبرآن بوسه می زند، من چرا به نمایندگی ازدم ودستگاه عریض وطویل رهبرمسلمین جهان ومراجعِ پشت به پشت شیعه برپاهای کوچک وبهشتیِ توبوسه نزنم؟
آرتین کوچک، یکشنبه به یکشنبه به ملاقات می رود. یکباربه کرج برای ملاقات پدروعمویش، ویکباربه زندان اوین برای ملاقات مادرش. پدرومادرآرتین، جزاین که بهایی اند، هیچ خطایی مرتکب نشده اند. پس جرمشان چیست؟ جرمشان تدریسِ درسهای دانشگاهی به جوانان بهایی است. تدریس به جوانانی که به حکم دستگاههای اسلامی ما ازتحصیل محرومند.
امروزچشمان معصوم آرتین ازمن پرسیدند: آهای ای محمد نوری زاد، آهای ای شیعه ی اثنی عشری که غیرخودت همه را جهنمی می دانی، مگرنه این که پیامبرشما فرموده: زگهواره تا گوردانش بجوی؟ ومگرنه این که پدرومادرمن به همین سخن پیامبرتان عمل می کردند؟ ومگرنه این که دراین خانه وآن خانه به جوانان محروم ازتحصیلِ بهایی فیزیک وشیمی وروانشناسی درس می دادند؟ پس چرا اکنون باید آنان درزندانِ شما باشند ومرا مادربزرگم پرستاری ونگهداری کند؟
آرتین، این بهایی کوچک، عکس پدربزرگش را نشان من داد. پدربزرگی که سالها پیش به حکم دستگاههای اسلامیِ ما واحتمالاً بجرم جاسوسی اعدام شده است. کجایند صاحب نامان شیعه ی دوازده امامیِ ما تا عدل را درمقیاس علوی اش تماشا کنند و ازتناول یک لذتِ مستمردرپوست نگنجند؟ خانه ی کوچک که می گویم یعنی همین! مادربزرگی با نوه اش. ومابقی؟ یا اعدام یا زندان.
امروزدرآن خانه ی کوچک، احساس کردم ازرهبرمسلمین جهان به خدا نزدیکترم. ازهمه ی مراجع شیعه فهیم تروبا تقوا ترم. ازآقایان روحانی وخاتمی وهاشمی رفسنجانی وهمه نمایندگان مجلس برترم. چرا؟ چون اطمینان دارم همه ی اینان دردل آرزومی کنند ایکاش جای من بودند. وشهامت این را داشتند که آشکارا وبی واهمه از شماتتِ خشک مغزانِ دینی، درآن خانه ی کوچک می بودند. اما چه جای درد که ترسی پنهانی، همه ی غیرت مندی اینان را بخاک آغشته. ترس ازبی آبرویی. که مثلاً: ای امان، رهبرمسلمین جهان راببین که به خانه ی یک بهایی رفته! رییس جمهورمنتخب را ببین که ازحقوق تباه شده ی بهاییان می گوید! نمایندگان مجلس را ببین که برای دلجویی ازآرتین این بهایی کوچک، وبرای استجابتِ دعاهای خود دست به پاهای بهشتیِ او می سایند.
امروز ازاین که گرایشی به هیچ تشکیلات وبه هیچ حزب ودسته ای ندارم، وتوانستم بی واهمه به دیدن این خانواده ی کوچک بهایی بروم خدای را سپاس گفتم. معتقدم: حزب وتشکیلات ونمایندگانی که نتوانند درامتداد حقوق تباه شده، واستیفای حقوق شهروندی آرتین این بهایی کوچک گریبان چاک زنند، به آفتابه داریِ آبریزگاه های مسجد شاه اصفهان شایسته ترند.
محمد نوری زاد
بیست وچهارم تیرماه سال نود ودو - تهران
مچکریم روحانی
Tuesday, July 16, 2013
Monday, July 15, 2013
تهران شهر بی دندانها میشود!
با اینکه سالهای سال است صحبت از هزینه های بالای خدمات دندانپزشکی و جای خالی بیمه ها در تقبل این هزینه ها به میان آمده ، اما هنوز هم جای خالی بیمه ها در بازار دندانپزشکی دیده می شوند و انگار بیمه ها به هیچ قیمت حاضر نیستند که هزینه های درمان های دندانپزشکی را گردن بگیرند.
ورود لباس شخصیها به دفتر مدیرکل میراث فرهنگی کرمان در اعتراض به توقف ساخت «مقبره شهدای گمنام»
ورود لباس شخصیها به دفتر مدیرکل میراث فرهنگی کرمان
در اعتراض به توقف ساخت «مقبره شهدای گمنام»
تنشها بر سر ساخت «مقبره شهید گمنام» در حریم ارگ تاریخی شهر «انار» واقع در استان کرمان با حمله نیروهای لباس شخصی به دفتر مدیر کل میراث فرهنگی این استان بالا گرفت.
این تنشها از زمانی آغاز شد که گروهی از فعالان میراث فرهنگی با انتشار نامهای نسبت به ساخت این مقبره اعتراض کرده و خواستار توقف اجرای این پروژه شدند.
سازمان میراث فرهنگی استان کرمان نیز در واکنش به این اعتراضها از توقف اجرای این پروژه خبر داد٬ اما لباس شخصیها روز دوشنبه (۲۴ تیر) با حمله به ساختمان این سازمان به این تصمیم اعتراض کردند.
سایت محلی «نسیم صبا» نوشته مهاجمان «با به اهتزاز در آوردند پرچم مشکی یا حسین٬ شعارهایی» علیه «تعرض به حریم شهدا» سر دادند.
این سایت نوشته «تجمع کنندگان پس از حضور در محوطه سازمان میراث فرهنگی کرمان برای بیان خواستههای خود با سردادن شعار الله اکبر وارد دفتر کار مدیر سازمان شدند.»
«نسیم صبا» همچنین گزارش کرده که توقف اجرای این پروژه با اعتراض «امت حزبالله» کرمان مواجه شده و آنها خواستار ادامه ساخت این مقبره هستند.
Subscribe to:
Posts (Atom)