Saturday, October 10, 2015

ماراتن زنان بهبود یافته در پارک معتادان



با تعجب نگاه می‌کردند، زنان و مردانی که به تماشا آمده بودند، با وافور، با کیسه‌های سیاه. ایستاده از دور زنانی که با تن‌پوش‌های سفید، آمده بودند و دست می‌زدند و می‌خندیدند و می‌خواندند را نگاه می‌کردند: «می‌گن ترک کنین.» پیام را گرفته بودند، معتادان و کارتن خواب‌های پارک حقانیِ دروازه غار؛ پارک کارتن خواب‌ها، معتادها. جایی که هر گوشه‌اش پُر از کسانی است که مشغول تریاک و هرویین و کراک کشیدن هستند، یا سرهاشان در هم گره خورده و دودی از آن بالا می‌آید یا در چادرهایی که از لابه‌لای فنس‌ها و شاخه درختان برای خودشان درست کرده‌اند، نشئگی را می‌گذراندند. آرامش صبحگاهی‌شان به هم خورده بود، اگر در خماری نبودند، سر را بالا گرفته یا از دور نگاه می‌کردند یا نزدیک‌تر آمده بودند: «خوش به‌حالشون، ترک کردن، خاک تو سرمون، ما داریم هرویین می‌کشیم.» این را جوان ٢٠ ساله‌ای گفت که چند‌سال است، اعتیاد دارد. این را گفت و روی زمین نشست.



نگاهشان پُر از حسرت بود به زنانی که فارغ از همه آنها که زیر سایه درختان و در گودی پارکی که بخش زیادی از چمن‌اش خشک شده بود، نشسته بودند و مواد می‌کشیدند، نرمش کردند و با پلاکاردها و شاخه‌های گل‌ داوودی که دستشان بود، به سمت بخش شمالی پارک حرکت کردند. آنها زنان بهبود یافته از اعتیاد و کارتن خوابی بودند که صبح دیروز در ماراتن موسسه زنان سرزمین خورشید شرکت کردند. همان‌ها که روزی جای همین معتادان و کارتن خواب‌ها، سال‌ها مواد کشیدند، هرویین، کراک، تریاک و شیره؛ برنامه ماراتن در ٣ بوستان خواجو، بهاران و حقانی بود؛ بوستان‌های دروازه غار. آنها راه می‌رفتند و خواندند: « تو هم می‌توانی همین امروز همراه شو» یا: « همه جا بنویس، همه جا بخوان، من می‌توانم.»
«عاطفه» از لای پتویی که روی سرش کشیده، با یک چشم نگاهشان می‌کند. زیر پتو دراز کشیده و برای خودش از میان فنس‌ها، خیمه‌ای درست کرده: « بهم گفتن باید ترک کرده باشی تا بتونی بیای.» این را در جواب این‌که چرا به خانه خورشید که چند قدمی با پارک فاصله دارد، نمی‌رود، می‌گوید. دست و پایش در یک تصادف، شکسته و پلاتین دارد: «منتظریم دیه‌ام را بدن تا خونه بگیریم و ترک کنیم. بدون خونه که نمی‌شه ١٧‌سال اعتیاد را ترک کرد.» همسرش همان نزدیکی‌هاست، میان همان‌ها که مشغول کشیدن هستند. آن‌قدر زیادند که نمی‌شود پیدایش کرد...http://bit.ly/1Rz6cbU


گزارش: زهرا جعفرزاده- شهروند

No comments:

Post a Comment