وقتی که به دنیا آمدم، فقر را در خانهمان دیدم
بزرگتر که شدم فقر را در کوچههایمان دیدم
در بازار و در خیابان فقر را دیدم
در خانه شوهر، با بچههایم فقر را دیدم
هر سال، هر روز، و هر ساعت فقر را دیدم
در همه جا و همه حال فقر را دیدم
اما اکنون رفته رفته فقر را نمی بینم
نه، فقر را به درستی نمیبینم
فقر را خیلی تار می بینم
خیلی تار...
بزرگتر که شدم فقر را در کوچههایمان دیدم
در بازار و در خیابان فقر را دیدم
در خانه شوهر، با بچههایم فقر را دیدم
هر سال، هر روز، و هر ساعت فقر را دیدم
در همه جا و همه حال فقر را دیدم
اما اکنون رفته رفته فقر را نمی بینم
نه، فقر را به درستی نمیبینم
فقر را خیلی تار می بینم
خیلی تار...
No comments:
Post a Comment