Tuesday, August 11, 2009

قتلگاه کهریزک؛ جنازه کشته شدگان در سطل زباله



این توصیفات را یکی از آزادشدگان کهریزک از دوران بازداشتش در این کشتارگاه نقل کرده است. این جوان دو روز پیش در مقابل دادسرای تهران و پشت در اتاق قاضی حداد این خاطره را در حالی تعریف می کرد که لبها و دهانش از شدت ترس خشک شده بود و هنوز آثار ضرب و شتم در پایین چشم و کنار پیشانیاش دیده میشد. این خاطره را درست همانطور که او تعریف کرد، تنظیم کردیم تا چیزی از قلم نیفتد:

توی کهریزک هر دو نفر رو میانداختن توی یک اتاقک تاریک، تا سه روز از غذا هیچ خبری نبود. باید گرسنگی میکشیدیم و به جای غذا کتک مفصل میخوردیم. معمولا بچههایی که دستگیر میشدند و به اونجا منتقل میشدند، در طول راه اونقدر کتک خورده بودن که سلول جای جون دادنشون بود. توی بعضی از این اتاقکها که ازش به عنوان سلول استفاده میشد، همسلولی بعضی از معترضین دستگیر شده که از بیرون میآوردن، تریاکیها و معتادهایی بودن که قبلا توی کهریزک نگهداری میشدن.

یک روز صبح بوی خیلی بدی توی سلولها پیچیده بود، بوی تعفن. یکی از معتادهایی که از قبل توی کهریزک نگهداری میشد، یک روز صدای فریادش بلند شد که زندانبان بیا! همسلولی من مرده و بوی گندش همه جا رو ورداشته. وقتی زندانبان اومد چندتا فحش آبدار نثار معتاده کرد و گفت مرتیکه چرا الان میگی

No comments:

Post a Comment